او را از زمانی به یاد میآورم که داور مسابقه میدان بود و از همان جا هر وقت فرصتی دست میداد به مسئولین وقت میتاخت و خطاب به آنان میگفت اگر یک جو غیرت در بدنتان دارید برای مردم، خصوصا اشتغال آنان کار مثبتی بکنید.بعدها هم که با تزهای عجیب و غریبش از جمله ایجاد شغل با یک میلیون تومان، شعار رشد اقتصادی شگفتانگیز و اقتصاد سوم جهانی شدن و وعده دلار ۱۵ هزار تومانی و... اسم و رسمی برای خود دست و پا کرد.چرخ زمانه چرخید و حجتالله عبدالملکی با پیشنهاد رئیسجمهور سیزدهم و رای اعتماد میلی متری مجلس یازدهم بر کرسی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تکیه زد.حال دیگر ریش و قیچی دست خودش افتاده بود و همگان منتظر بودند که آقای وزیر تزهای سالهای گذشته خود را اجرایی کند اما اوضاع آن طور که مدنظر ایشان بود پیش نرفت. هر چه که جلوتر رفتیم هم مجلس و هم دولت متوجه شدند در وزارت کار، راه به سمت بیراهه میرود و البته اندک اندک خود جناب وزیر هم متوجه شد که تزهای سالهای گذشتهاش سراب و خیالی بیش نبوده است.این جوان انقلابی ما نه تنها خودش را سوزاند بلکه راه را برای حضور سایر جوانان انقلابی و البته متخصص و کاردان نیز ناهموار کرد و بعید است دیگر به راحتی و با اطمینان خاطر پستهای مهم به این جوانان واگذار شود.دوران وزارت عبدالملکی دوران پرحاشیهای بود به طوری که از کارگر و کارفرما تا بازنشسته و حتی کارکنان خود وزارتخانه، همه و همه ناراضی بودند و بارها تجمعات اعتراضی برپا کردند. کنار رفتن عبدالملکی از یک نگاه ناراحت کننده و از نگاهی دیگر خوشحال کننده است.ناراحت کننده از این جهت که یک جوان ایرانی که دوست داشت کاری برای مردم سرزمینش خاصتا قشرهای ضعیف جامعه بکند، خیلی زود شکست خورد و ر, ...ادامه مطلب