سریال بوجک هورسمن (Bojack Horseman) سریالی است که مفهوم قضاوت در مورد چیزها از ظاهرشان را به چالش می کشد و این موضوع از بسیاری از جوانب سریال قابل درک است. بهترین مورد کنار هم گذاشتن استایل و محتوای سریال است. در یک سریال کمدی کارتونی که از شخصیت های شبه انسان برای روایت تمثیل های تاثیرگذار و جوک های ساده استفاده می کند، این سریال برخی از افسرده کننده ترین و پیچیده ترین مفاهیم و معضلات جامعه انسانی را نیز واکاوی می کند. غیر از این، هیچ چیزی آنطور که به نظر می رسد نیست. شخصیت ها در ظاهر بسیار واضح هستند اما عمقی در شخصیت شان وجود دارد که تصور اولیه تان از آن ها را به چالش می کشد. به لطف این توجه به جزییات و ارائه مفاهیم عمیق، چیزهای زیادی را می توان از سریال بوجک هورسمن یاد گرفت. درس های زندگی که این سریال به شما می آوزد گاهی اوقات به شدت کنایه ای و گاهی اوقات به شدت واضح هستند. اما سریال هرگز در رساندن پیام خود شکست نمی خورد و این خیره کننده است. اما بهبود شخصیت انسان بدون فداکاری ممکن نیست و این چیزی است که در سریال بوجک هورسمن در قالب تغییرات شخصیتی و تفکر بوجک نیز به تصویر کشیده می شود. بوجک شخصیتی کاملاً انسانی و البته مملو از نقص دارد و به همین دلیل شخصیتی قابل باور است که همه ما با او همزادپنداری می کنیم. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ درس افسرده کننده و تاثیرگذاری آشنا کنیم که با تماشای سریال بوجک هورسمن یاد خواهیم گرفت. ۱۰- هرگز نمی توانیم از دوست داشتن دیگران دست برداریم همیشه به ما گفته شده است که وقتی یک رابطه عاشقانه به پایان می رسد بهتر است از آن عبور کنیم تا زندگی خود را به شیوه ای مثبت به پیش ببریم. ماندن در روابط گذشته بر روابط آینده شما تاثیر خواه, ...ادامه مطلب
اندرو اشتییر، سایکی— شهرها قلعههایی پر از فرصتاند، مملو از مردمانی که با دوستان و خانواده معاشرت میکنند، رستوران و موزه میروند، در کنسرت و مسابقات ورزشی شرکت میکنند، سرِ کار میروند و به خانه برمیگردند. با همۀ اینها، گاهی مشغلۀ زیاد ممکن است ما شهرنشینان را از پا بیندازد. شاید هم گاهی احساس کنیم که «در میان جمع تنهاییم». تجارب متعارض زندگی در شهر دهها سال است که شهرنشینان و اندیشمندان را با پرسشی مواجه کرده: آیا زندگی در شهر برای سلامت روانی مضر است؟بهمدت بیش از پنجاه سال، پاسخِ خرد عمومی و پژوهشهای علمی به این سؤال «بله» بود. با گسترش شهرنشینی در جهان روزبهروز بر اهمیت این پرسش افزوده میشود. حدود دوسوم جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ در شهر زندگی خواهند کرد. شهرهای بزرگ که، علاوه بر آنچه یک شهر را شهر میکند، چیزهای زیاد دیگری هم دارند، به طور ویژه، برای سلامت روانی مضر تلقی میشوند. معمولاً در توضیح این عقیده پای عواملی مثل سروصدا، بزهکاری و تعاملات اجتماعی سرد و کوتاه (به یاد بیاورید که نیویورک به گستاخی مردمش شهره است) را پیش میکشند تا اینطور استدلال کنند که شهرهای بزرگ باری حسی و اجتماعی بر دوش افراد پدید میآورند که ساکنان شهر ناچارند مدام به جنگ روانی با آن بروند. شواهدی هست که ظاهراً بر این توضیح صحه میگذارد، شواهدی که میگوید نرخ افسردگی در مناطق روستایی، در مجموع، کمتر است. بااینحال شواهد اندکی وجود دارد که نشان دهد علت بیشتربودن افسردگی در شهرها همین عوامل بخصوص هستند، علاوهبراین،, ...ادامه مطلب