تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس

متن مرتبط با «نداشت» در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس نوشته شده است

در حادثه تروریستی کرمان مشکل کمبود خون نداشتیم / تامین کامل نیازهای خونی کشور

  • به گزارش خبرگزاری ایمنا و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان انتقال خون، مصطفی جمالی امروز_ دوشنبه هجدهم دی_ در حاشیه بازدید از بخش‌های مختلف اداره کل انتقال خون خراسان جنوبی اظهار کرد: سازمان انتقال خون سالانه دو میلیون و ۷۰۰ هزار نفر مراجعه‌کننده دارد و سال گذشته از جمع مراجعه‌کنندگان، دو میلیون و ۲۲۰ هزار نفر خون اهدا کردند.وی افزود: ذخایر خون و فرآورده‌های آن را از میانگین چهار روز در گذشته، به هشت روز رسانده‌ایم و برای مثال در حادثه تروریستی کرمان مشکلی برای تأمین خون نداشتیم، زیرا ذخایر خونی استان کافی بود هرچند از سایر استان‌ها ذخایر خونی O منفی به کرمان ارسال کردیم و هیچ بیماری به علت کمبود گروه خونی آسیب ندید. مدیرعامل سازمان انتقال خون گفت: غربالگری آنتی‌ بادی و تعیین گروه‌های فرعی خونی از اقدامات جدید در انتقال خون کشور است که سلامت خون و فرآورده‌های آن ارتقای چشمگیری خواهد داشت و کیسه‌های خون هم فیلتردار شده که عوارض آن کمتر است. وی با اشاره به کمبود نیروی انسانی در سازمان انتقال خون تصریح کرد: با این وجود به لحاظ کیفی و کمی شرایط خوبی بر انتقال خون خراسان جنوبی حاکم است، از نظر اعتبارات جاری و عمرانی نیز مشکلات جدی در انتقال خون استان وجود داشته اما با تلاش مضاعف این مشکلات مدیریت شده است. جمالی با اشاره به اینکه مردم و اهداکنندگان مهم‌ترین بخش انتقال خون هستند، گفت: ضروری است زیرساخت‌های لازم و متناسب با نیاز اهداکنندگان فراهم شود، زمینه استقلال کاری خراسان جنوبی با اتوماسیون‌های جدید فراهم شده و وابستگی به خراسان رضوی نیست، همچنین تجهیزات جدید برای انتقال خون استان تأمین می‌شود و نوسازی برخی تجهیزات فرسوده هم در دستور کار قرار دارد. وی با اشاره به اینکه رف, ...ادامه مطلب

  • قصه کودکانه جوجه تیغی ای که تیغهاش رو دوست نداشت

  • 4.6/5 - (9 امتیاز) برای شنیدن قصه اندکی صبر کنید و بعد از بارگذاری پلیر روی دکمه پلی کلیک کنید افزودن به علاقه مندی ها Your browser does not support the audio element. تبلیغات تبلیغات تبلیغات جوجه تیغی ای که تیغهاش رو دوست نداشت یکی بود یکی نبود. توی بیشه زار سرسبز کنار درخت چنار بلند جوجه تیغی کوچولویی زندگی می کرد به اسم جیمی . جیمی عاشق دویدن و بازی کردن و رقصیدن بود. اما چیزی که باعث ناراحتی اون می شد تیغ های تیزی بود که روی بدنش بود. اون دلش می خواست به راحتی بازی کنه و هرجایی که دلش می خواد بره ولی تیغ های پشتش اجازه نمی داد که اون به اندازه کافی از بازی هاش لذت ببره.. یک بار که جیمی به پارک رفته بود وقتی که می خواست الاکلنگ سواری بکنه هیچ کدوم از حیوانات حاضر نبودند که با جیمی بازی کنند. اونها می گفتند که تو تیغ تیغی هستی و ما ازت می ترسیم و نمی خواهیم بهت نزدیک بشیم. جیمی هم غمگین و ناراحت به خونه برگشت. یا وقتی که همه حیوانات جنگل با هم به پیک نیک رفته بودند و چادر زده بودند هیچ کدوم از حیوانات حاضر نبودند که با جیمی داخل یک چادر بخوابند. خرسی می گفت:” آخه تو تیغ تیغی هستی و ممکنه شب تیغ هات تو بدن من فرو بره !” اینطوری بود که جیمی همیشه تنها بود و هیچ کس باهاش دوست نمیشد.. یک روز صبح  که جیمی از خواب بیدار شده بود و توی جنگل قدم میزد. موش کوچولو بهش نزدیک شد و گفت:” جیمی چرا ناراحتی؟ ” جیمی آهی کشید و گفت:” به خاطر تیغ هایی که دارم هیچ کس حاضر نیست با من دوست بشه .. من خیلی تنهام ..” موش کوچولو گفت:” ولی جیمی این تیغ های روی بدنت تو رو خاص و منحصر به فرد کرده ! هیچ کس شبیه تو نیست .. اجازه بده یه کم فکر کنم ببینم چطوری میتونم کمکت کنم “ موشی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها