اندرو اشتییر، سایکی— شهرها قلعههایی پر از فرصتاند، مملو از مردمانی که با دوستان و خانواده معاشرت میکنند، رستوران و موزه میروند، در کنسرت و مسابقات ورزشی شرکت میکنند، سرِ کار میروند و به خانه برمیگردند. با همۀ اینها، گاهی مشغلۀ زیاد ممکن است ما شهرنشینان را از پا بیندازد. شاید هم گاهی احساس کنیم که «در میان جمع تنهاییم». تجارب متعارض زندگی در شهر دهها سال است که شهرنشینان و اندیشمندان را با پرسشی مواجه کرده: آیا زندگی در شهر برای سلامت روانی مضر است؟بهمدت بیش از پنجاه سال، پاسخِ خرد عمومی و پژوهشهای علمی به این سؤال «بله» بود. با گسترش شهرنشینی در جهان روزبهروز بر اهمیت این پرسش افزوده میشود. حدود دوسوم جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ در شهر زندگی خواهند کرد. شهرهای بزرگ که، علاوه بر آنچه یک شهر را شهر میکند، چیزهای زیاد دیگری هم دارند، به طور ویژه، برای سلامت روانی مضر تلقی میشوند. معمولاً در توضیح این عقیده پای عواملی مثل سروصدا، بزهکاری و تعاملات اجتماعی سرد و کوتاه (به یاد بیاورید که نیویورک به گستاخی مردمش شهره است) را پیش میکشند تا اینطور استدلال کنند که شهرهای بزرگ باری حسی و اجتماعی بر دوش افراد پدید میآورند که ساکنان شهر ناچارند مدام به جنگ روانی با آن بروند. شواهدی هست که ظاهراً بر این توضیح صحه میگذارد، شواهدی که میگوید نرخ افسردگی در مناطق روستایی، در مجموع، کمتر است. بااینحال شواهد اندکی وجود دارد که نشان دهد علت بیشتربودن افسردگی در شهرها همین عوامل بخصوص هستند، علاوهبراین،, ...ادامه مطلب