راجر مورهاوس؛ اَلِک رایری؛ الیزابت هاروی؛ مارتین رِیْدی، هیستوری تودی—راجر مورهاوس، نویسندۀ کتاب جنگِ نخست: جنگ ۱۹۳۹ لهستان۱توجه بیشازحد مردم به هیتلر و نازیها اگرچه کاملاً فهمیدنی است، تااندازهای گیجکننده نیز است. از طرفی البته رایش سوم، بهعنوان آغازگر هولوکاست، بهحق سزاوار علاقه و توجه ماست. اما از طرف دیگر، این میزان شیفتگی مردم -ظاهراً بهبهای بیتوجهی به سایر موضوعاتی که به همان اندازه اهمیت دارند- باید باعث شود تعداد زیادی از مورّخان انگشتبهدهان بمانند.این شیفتگی تا حد زیادی ریشه در جهانِ دوقطبیِ پروپاگاندای زمان جنگ دارد: جهانبینیِ عجیبِ تنگنظرانهای که، در همان حال که «عمو جو» استالین۲را میستود، هیتلر و نازیها را مظهر شر و دشمن اصلی میدید که شکستدادنشان ضرورتی اخلاقی بود. بازنماییهای پساجنگ -دانشگاهی و مردمی، ادبی، تلویزیونی و سینمایی- آنقدر این کلیشههای ساده را اساس کارشان قرار دادهاند که نازیها اینک بخشی از اسباب و اثاثیۀ فرهنگیمان هستند؛ نازیها، که اکثر اوقات اهمیت تاریخیشان نادیده گرفته شده، درواقع به یک دشنام تقلیل یافتهاند که برای پلیسهای بیشازحد متعصب یا سیاستمدارانی که مورد تأییدمان نیستند کنار گذاشتهایم.آنگاه همان میزان از شناختِ همگانی، هرچقدر هم سطحی، ازطریق سلیقۀ یکنواخت عموم مردم و بهوسیلۀ سرشت تقلیدی ناشران و فیلمسازان، بزرگنمایی و تقویت میشود. علاقه مولّد محتواست، محتوا مولّد علاقه.برای آنها که استعداد بیشتری در ژرف&, ...ادامه مطلب