تیم هارفورد، فایننشال تایمز— وقتی پلیس اتومبیلِ فِمی را بهخاطر سرعت غیرمجاز در کالیندِیل لندن متوقف کرد، او ۲۱ساله بود؛ فِمی به جرم حمل حشیش بازداشت شد. این فقط یکی از چندین برخورد او با پلیس و قانون بود.اما فِمی تغییر کرد. همانطور که کریستین جَرِت در کتاب کسی باش که میخواهی۱ تعریف میکند «بعدها فِمی، یا همان آنتونی اُلووافِمی اولاسِنی جاشوآ، صاحب نشان سلطنتیِ اُبیای۲، به یکی از طلاآوران المپیک و برندۀ دو دوره مسابقات بوکس جهانی در دستۀ سنگینوزن بدل شد و، همچون الگویی تماموکمال، پیامآور زندگی پاک و رفتار نیک بود».کِیتی میلکمَن کتاب چگونه تغییر کنیم۳ خود را با مثالآوردن از شمایل ورزشی دیگری شروع میکند: آندره آغاسی، بازیکن تنیس. خلافهای آغاسی از این قبیل بود که در مسابقات به یک گوشش گوشواره میانداخت و پیراهنهای ابر و بادی میپوشید، به داور ناسزا میگفت و -با آنکه قهرمان جام ویمبلدون بود- ظاهراً بیشتر علاقمند بود اسپانسر بگیرد تا اینکه خودش را در قد و قوارۀ استعداد شگفتانگیزی که داشت نشان دهد.آغاسی هم مانند جاشوآ بالأخره سر و سامانی به زندگی خود داد: مربی جدیدی پیدا کرد به نام برَد گیلبرت و آنقدر بازی خود را قویتر کرد که هفت عنوان گرند اسلم دیگر و -مثل جاشوآ- یک طلای المپیک را از آن خود کرد.من هیچ وقت آرزو نکردهام مدال المپیک را ببرم، اما مسلماً میتوانم تصور کنم که قویتر و ورزیدهتر و موفقتر یا فقط متفاوتتر از چیزی که هستم باشم. به همین دلیل کنجکاو شدم که به دو کتاب جدید دربارۀ تغییر فردی نگاهی بیندازم. هر د, ...ادامه مطلب
اولوفمی اُتایوُ، نیشن— در دسامبر ۱۹۴۴، سربازان گروهان اف از هنگ پیادهنظام ۱۲۸ لشکر ۳۲ آمریکا در جزیرۀ لیته در فیلیپین سنگر کندند. آنان تلاش کردند که درست در بیرون شهر لیمون موضعی استراتژیک بگیرند که مشرف به شهر باشد. این تنها کاری بود که میتوانستند در مقابلِ مقاومت سرسختانۀ ژاپنیها انجام دهند. ستوان یکمی که کشیش لوتری هم بود برای گروهان سخنرانی کرد و با خطبهای کوتاه سعی کرد به سربازان دلگرمی بدهد. ستوان به سربازان همقطار خود اطمینان داد که خداوند گلولههای ارتش آمریکا را بهسوی ژاپنیها هدایت میکند و، درعینحال، ما را از گلولههای ایشان مصونخواهد داشت.دستکم یکی از سربازان جوان گروهان روحیهاش نهتنها با این کلمات بالاتر نرفت، بلکه عصبانی هم شد. سالها بعد، او این حادثه را بهعنوان یکی از تجربیاتی مثال زد که به بهترین شکل توضیح میدهند چرا، درنهایت، دینِ خود را کنار گذاشت. او به این نتیجه رسید که ارادۀ خداوند، هر چه که واقعاً هست، میبایست با پایهایترین تصورات ما از عدالت هماهنگ باشد -که بدینترتیب ادعای ستوان رد میشود که خداوند، در جنگی آشکارا بیخدا، بهصورتی گزینشی، نگران یکی از طرفین بوده است. مگر ارادۀ خدایی مطلقاً عادل میتوانست چیزی به جز این هم باشد؟ به همین ترتیب، عدالت به جز این چه میتوانست باشد؟ هر چیز دیگری را که کنار بگذاریم، هر خدای حقیقیای باید منصف باشد.کتاب در سایۀ عدالت، اثر کاترینا فاریستر، شرح مفصلی است از رشد فکری این سرباز جوان، یعنی جان رالز، که درنهایت فیلسوف مشهوری شد که ما حالا می&zwnj, ...ادامه مطلب
اندرو مارانتس، نیویورکر— اگر اخیراً به خورههای نظریۀ سیاسی برخورده باشید، شاید این سخنان آنتونیو گرامشی، مارکسیست دگراندیش ایتالیایی، را شنیده باشید: «بحران دقیقاً اینجاست که کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زادهشدن؛ در این برزخ نشانههای بیمارگونه در انواع بسیار مختلف پدیدار میشوند». اسلاوی ژیژکِ فیلسوف ترجمۀ آزادتر و بهیادماندنیتری دارد: دنیای کهنه در حال مرگ است و دنیای جدید نمیتواند زاده شود: اکنون زمان هیولاهاست».این جمله را روی تیشرتها میزنند؛ نوشتۀ بهدردبخوری است، دستکم یک کتاب و یک خبرنامۀ سابستَک از آن استفاده کردهاند و تعداد کاربرانی که در توییتر آن را بهعنوان بیوی خود انتخاب کردهاند از شمار خارج است. تعجبی ندارد. گرامشی در سال ۱۹۳۰ مینوشت و هیولایش موسولینی بود که رژیمش او را به زندان افکند اما این مفهوم اصلاً منسوخ نشده است. از نظر گرامشی، برزخْ «بحران اقتدار» است، دورهای بیثبات که «تودههای عظیم مردم از ایدئولوژیهای سنتیشان گسسته میشوند و باورهای پیشین خود را از دست میدهند». اگر شک دارید که الان در چنین دورهای هستیم، کافی است چند ساعت یوتیوب تماشا کنید. درست است که ما ملتی دو تکه هستیم، اما تقریباً همه به وجود نشانههای بیمارگونه اذعان دارند. درمورد اینکه بعد از این چه الگووارۀ ایدئولوژیکی زاده شود و چگونه، توافق کمتری وجود دارد. کارایی استعارههای مربوط به بارداری هم محدودیتهایی دارد؛ میدانیم بچهها از کجا میآیند. اما اینکه چه چیز د, ...ادامه مطلب
هرمینیا ایبارا،تد— داشتم کثرت استفاده از واژۀ «اصیل» را در مطبوعات حوزۀ کسبوکار، چه در عناوین و چه در بخش اصلی خبرها، حساب میکردم و متوجه شدم در طول دهۀ گذشته یا همین حدود استفاده از آن ناگهان چقدر افزایش یافته است. اگر سری به آمازون بزنید، میتوانید بیش از چهلهزار عنوان کتاب دربارۀ چگونه اصیلتر شدن پیدا کنید. مسلماً یک مشکل این است که برای آنکه خودمان باشیم باید پول زیادی خرج کنیم، اما هزینۀ اصیلبودن، آنطور که من میبینم، فقط از جیبمان نمیرود.متوجه شدهام تلقی ما از اصالت ظرفیتمان برای رشدکردن و یادگیری را واقعاً به خطر میاندازد.بگذارید منظورم را توضیح دهم. من در مدرسۀ کسبوکار لندن درس میدهم و دربارۀ افرادی تحقیق میکنم که به نقطهای رسیدهاند که من آن را «لحظۀ آنچه تو را به اینجا رسانده است تو را به همهجا نمیرساند» مینامم. این همان لحظهای است که میفهمید هرآنچه در گذشته موفقتان کرده یا شما را به نقطۀ فعلی رسانده است در ادامۀ کار موفقتان نخواهد کرد یا حتی ممکن است مانع راهتان شود.برای مثال، بیایید فرض کنیم میتوانید با تلاشهای شخصی خودتان به بهترین نتایج دست یابید و در انجام این کار معرکهاید، اما این بار باید با تلاش جمعی به بهترین نتایج برسید؛ یا فرض کنیم تحلیلگر بینظیری هستید که ارتقا گرفته است، اما حالا استعداد حرفهایتان مانع میشود بهآسانی با افرادی ارتباط برقرار کنید که همان آموزشهای حرفهای شما را ندیدهاند.دشواری, ...ادامه مطلب
نیت شِف، ایان— نمیتوان عامدانه در اشتباه بود. برای فهم این مطلب بیایید یکی از ترفندهای فلسفیای را امتحان کنید که در مهمانیها برای سرگرمی از آن استفاده میکنم. همین حالا چیزی را که فکر میکنید کاذب است باور کنید: برای مثال، اینکه خورشید فقط یک لامپ بزرگ است. وانمود نکنید که به آن باور دارید؛ واقعاً آن را باور کنید. طوری به آن مطمئن باشید که حاضر باشید مبلغ قابلتوجهی روی صدق آن شرط ببندید. هر وقت این کار را انجام میدهم، احساس میکنم در بنبست شناختی مضحکی گیر افتادهام، گویی انزجاری جداییناپذیر ملازم باورکردن اجباری است؛ خصوصاً باورکردن چیزی که میدانم نادرست است. متأسفانه، این وضعیت به آن معنا نیست که تنها چیزهای صادق را باور میکنیم. اگر یادگیری و تفکر همینقدر ساده بود که تصمیم بگیریم صرفاً به حقایق اجازه بدهیم وارد ذهنمان بشوند، دیگر هیچوقت اشتباه نمیکردیم، اما هنوز مدام دچار خطا میشویم. همۀ ما میتوانیم مواردی را به خاطر بیاوریم که دچار خطا شدهایم و همۀ ما توهمات ادراکی، تصورات مبهم و تصاویری از صحنههای غیرممکن را داریم، که نشان میدهد چیزها همواره آنطور که به نظر میرسند نیستند.با چنین سابقهای، فکرکردن به اینکه چرا افکار ما گاهی به خطا میروند و گاهی درست از آب درمیآیند معقول است. معرفتشناسی، که به مطالعۀ فلسفی معرفت، باور، و شواهد میپردازد، از این نقطه، یعنی خطاپذیری ما، آغاز میشود. از این مبدأ، راههای متعددی پیش روی معرفتشناسی قرار میگیرد. همچنین، انواع مختلفی از پرسش&zwn, ...ادامه مطلب