خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۸۱ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=اوچ'>اوچ</a> <a href='/last-search/?q=کوروش'>کوروش</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در 10 آبان 1400 از شبکه Show TV آغاز و تاکنون 11 قسمت 150 دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

[caption id="attachment_215706" align="aligncenter" width="2048"]قسمت ۸۱ سریال ترکی اوچ کوروش قسمت ۸۱ سریال ترکی اوچ کوروش[/caption]

قسمت ۸۱ سریال ترکی اوچ کوروش

افه میره کنار چتین میشینه و میگه این چه قیافه ایه؟ چرا اینجوری؟ چتین میگه مراسم خاکسپاریه دیگه باید چجوری باشم؟ آنها بعد از کمی حرف زدن افه بهش میگه ای کاش تورو وارد این ماجرا نمیکردیم بالاخره بایبارس پدرت بود هرچی بوده بالاخره پدررت بوده حتما حالت واسه اونم گرفته ست! بعد از چند دقیقه کارتل به اونجا میاد که اوکتای بهشون میگه بلند بشین ما بریم یخورده کارتای تنها بشه خلوت کنه و موقع رفتن اوکتای به کارتال میگه به خاطر بچه ات دیر نمیکنی نه؟ وقتی دارن میرن هالیده به اوکتای میگه پدربزرگ من همینجا میمونم از دور حواسم بهش هست نمیتونم تنهاش بزارم. چتین وقتی از اوکتای جدا میشه افراد کلیچ به سمتش میرن و با بیهوش کردنش او را میبرن. کارتال بالا سر قبر بهار نشسته و گل میکاره و همزمان تمام خاطراتش را از همان روز اول آشنایی، ازدواج صوری و قراردادیشون تا عاشق شدنشان را به یاد میاره. کارتال بهش میگه من چجوری میتونم برم به پسرمون بگم که تو دیگه نیستی؟ و شروع به گریه کردن میکند که یکدفعه کلیچ از پشت سر رو شونه اش میزنه کارتال فکر میکنه افه ست و میگه یه لحظه صبر کن افه و حرفشو ادامه میده. کلیچ کنارش میشینه و میگه افه نیستم کلیچم همونی که باباشو کشتی و ضربه ای به سرش میزنه و با دستاش میخواد خفه اش کنه و میگه من کلیچم میخوام از حیثیت بابام حفاظت کنم! هالیده که از دور کارتال را زیر نظر داشت به افه زنگ میزنه و میگه شوهرخواهر سریع بیاین اینجا داییم تو خطره! افه به روشن میگه اینجارو به تو میسپارم داداش و همگی به طرف کارتال میرن. کارتال با سنگی تو سر کلیچ میزنه و شروع به زدنش میکنه که آدم های کلیچ از راه میرسن و با تیر اندازی کارتال به پشت سنگ قبری پنهان میشه. افه و بقیه از راه میرسن و آنها را فراری میدن. کلیچ که تو حالت خواب و بیداری است مدام میگه کجا میریم؟ باید برم سراغ کارتال اما آنها به طرف بیمارستان خصوصی میرن.

بعد از رفتن آنها افه میگه هالیده کو؟ کارتال میگه مگه اینجاست؟ افه میگه اینجا بود! اون گفت بیایم! آنها به دنبال هالیده میگردن که اونو تیر خورده پیدا میکنن و بلافاصله به طرف بیمارستان میرن. همگی اونجا جمع میشن و اوکتای میگه همش تقصیر من بود! من مقصر بودم و حالش بد میشه. لیلا با درماندگی رو صندلی میشینه. کلیچ به هوش میاد و خودشو تو بیمارستان میبینه و میگه من اینجا چیکار میکنم؟ یکی از افرادش میگه کارتال ضربه زد به سرتون و ماهم آوردیمتون اینجا. کلیچ وقتی اسم کارتالو میشنوه و میفهمه که زنده ست کلافه میشه. سپس آنها را سرزنش میکنه و میگه شما باید کاری که من ازتون خواستم را انجام بدین مگه نگفتم کارتال ماله منه دخالت نکنین؟ سپس میگه بهتون گفتم برین چتینو پیدا کنین! یکی از افرادش میگه آقا چتینو پیدا کردیم و بردیم تو انبار منتظر دستورتونیم! کلیچ میگه بیارینش واسم ولی نه اینجا میخوام دفنش کنم! چتین به هوش میاد که افراد کلیچ به سمت میرن و یکیشون میخواد اسلحه برداره که یه نفر دیگه میگه میخوای به برادر آقا کلیچ شلیک کنی؟ سپس چتین تو یه فرصت آنها را میکشه و میگه من همینم برادر کلیچ پسر بایبارس! سپس توهم پدرش را میزنه که تو ماشین داره بهش لبخند میزنه او عصبی میشه و به طرف شیشه ماشین شلیک میکنه. همگی جلوی در بیمارستان منتظر خبری از دکتر هستن. لیلا بی قراره که افه سعی میکنه او را آرام کنه. لیلا میگه چطور آروم باشم؟ اول عمه نریمان بعد بهار حالا هالیده معلوم نیست زنده بمونه یا نه! بابام از اونور! بعدی کیه؟ تویی؟ شاهینه؟ من دیگه تحمل از دست دادن یه نفر دیگه را ندارم! افه آرومش میکنه و میگه نگران نباش دیگه نمیزارم اتفاقی واسه کسی بیوفته بهت قول میدم.

حرف از چتین میشه که روشن میگه اون خونه نبود! کارتال با ترس بهش زنگ میزنه و میبینه تلفنش زنگ میخوره. چتین جواب میده که کارتال میگه خداروشکر ترسیدم! تو کجایی؟ چتین میگه منو دزدیده بودن! کارتال میگه چی؟ پس چجوری راحت حرف میزنی؟ چتین میگه به حسابشون رسیدم سپس میپرسه تو کجایی که کارتال میگه بیمارستان، چتین میپرسه چیشده؟ بیمارستان چرا؟ کارتال میگه هالیده تیر خورده از اینجا نمیتونم تعریف کنم باشه واسه بعد ازش میخواد ادرس بده تا به اونجا برن که چتین میگه نه نیا نمیخواد بیاین منم نمیام تا زمانی که کلیچ زنده ست نمیام و تلفنو قطع میکنه. کارتال موضوع را به افه و بقیه میگه و میخواد بره که افه جلوشو میگیره و میگه کجا؟ کارتال میگه یعنی چی کجا؟ داریم درباره چتین حرف میزنیم! افه میگه نمیخواد دیگه ما کاری کنیم زنگ میزنم به باتو از این به بعدو اون انجام میده هرچی اون گفت! کارتال میگه راه درست ما با شما فرق داره افه میگه نتیجه کارهای خودمونو دیدیم چی شده! یکیشم هنوز رو تخت بیمارستانه! کارتال به ظاهر قبول میکنه و میگه باشه میرم پسرمو ببینم! شاهین هم همراهش میره و وقتی به خانه میرسن کارتال به شاهین میگه پیاده شو من باید برم اما شاهین قبول نمیکنه که کارتال میگه کنارم باش آتشو میسپارم دستت! نمیخوام مثل بابا بشم که دست رو دست بزارم! سپس بعد از کمی حرف زدن شاهین راضی میشه و پیاده میشود. نوچه کلیچ به انبار دنبال چتین میره که چتین اسلحه رو سرش میزاره و باهم به طرف کلیچ راهی میشن. کلیچ بالا سر قبری نشسته منتظره و به افرادش میگه تا زنگ بزنن ببینن کجان. چتین با شنیدن صدای کلیچ و طرز حرف زدنش میگه تو عمرم انقدر برادرم واسه دیدنم اشتیاق نداشته میدونی چرا؟ چون الان که بابام مرده میتونه راحت منو بکشه دیگه کسی نیست که بهش جواب پس بده!.....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

نوشته خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 21 شهريور 1401 ساعت: 21:19