خلاصه داستان قسمت ششم سریال کره ای ارثیه از شبکه پنج

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> <a href='/last-search/?q=ششم'>ششم</a> <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=کره'>کره</a> ای <a href='/last-search/?q=ارثیه'>ارثیه</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ششم سریال کره ای ارثیه از شبکه پنج را می خوانید، با ما همراه باشید. داستان سریال ارثیه درباره زندگی یک نقاش معروف است که برای تولدش قصد دارد، خانواده اش را دور هم جمع کند. این نقاش که از بیماری خاصی رنج می‌برد، فکر می‌کند این آخرین تولدش است. فردا روز تولد او به طرز مشکوکی فوت می‌کند و همه مظنون به قتل او هستند.

قسمت ششم سریال کره ای ارثیه

زن بابای بیدنا برای خودش آهنگ ملایم گذاشته و بیرون را تماشا می کند، بیدنا هم با سان تلفنی درباره سرنخ هاشون حرف می زند و کامنت های مردم در خصوص پرونده شان را می خواند....
پلیس هم هر پنج نفری که به آقای یو قرص داده بودند را بازداشت کرده است، بیدنا به سر قرار با یکی از پلیس ها رفته و به او می گوید که یک نفر این نامه را برای خانواده من فرستاده که او میگه تو این و از کجا پیدا کردی؟ بیدنا هم میگه از مادرم گرفتم و می خواستم کسی که این نامه را بهشون داده رو پیدا کنم و به نظرم اون مجرم اصلیه...
اما آقای پلیس بهش میگه به نظرم تا پیدا شدن مجرم اصلی شما کار دیگه ای نکنید و به محل کارش می رود...
او از همه آن ۵ نفر بازجویی می کند و همه آن ها بلاخره بعد از کلی وقت به کار هایشان اعتراف می کنند...
بیدنا در اتاقش خواب است که زن باباش به اتاقش میره و او که غرق در خواب است را تماشا می کند.
خبرنگار ها پرونده مرگ آقای یو را علنی کرده اند و تمام اخبار و خبرگذاری ها درباره آن ها حرف می زنند و بعد از آن هر کدام از متهمان از خودشون دفاع می کنند و قتل را به گردن دیگری می اندازند که بیدنا با خانم جیا تماس می گیرد و می گوید مراسم خاک سپاری بابا کمی بعد شروع میشه و او همه را با خودش همراه می کند تا با هم به مراسم بروند...
همسر آقای یو در شروع مراسم برای همه صحبت می کند و بابت حضورشون تشکر می کنه...
بیدنا نصف شب از خواب بیدار می شود که صدای عقربه های ساعت اعصابشو خورد می کنه و آهنگی را با صدای بلند پلی می کند اما کلافه می شود و به اتاق دختر عموش میره...
آن دو عکس هر پنج نفر را روی دیوار زده اند و درباره انگیزه هر فرد حرف می زنند و بعد از تموم شدن حرف هایشان، به این نتیجه می رسند که همه خونه را بگردند و دنبال سر نخ باشند، سان و بیدنا با دیدن نامه های فرستاده شده، متوجه می شوند که کسی که نامه ها را فرستاده آن ها را با روزنامه درست کرده و شروع به گشتن اتاق ها می کنند تا بفهمند که کی نامه ها را درست کرده...
همسر آقای یو در خانه سالاد درست می کند به حرف های سان و بیدنا گوش می دهد، پلیس های پرونده به خانه آقای یو رفته اند و با همسر او درباره این که به کی شک دارد و ماجرای شوک یک ماه پیش او چه بوده سوال می کنند اما جواب خاصی دست گیرشان نمی شود و یکی از پلیس ها از بیدنا می خواد که یه سراغ دکتر پدرش برود و جویای ماجرا شود...
دکتر آقای یو در ابتدا از حرف زدن طفره می رود اما با اصرار های بیدنا سرش را توی دست هایش می گیرد و نظر میاد که چیزی می دونه...
بیدنا به خانه بر می گردد و این بار عکس زن باباش را هم در لیست متهم ها قرار می دهد...
همسر آقای یو در اتاقش پای لپ تاپ پوشه ای را با عنوان صوفیا، دلیل تمام بهم ریختگی ها باز می کند...
هر ۵ متهم به خانه برگشته اند و از همه کلافه تر و عصبی تر خانم جیا، مادر بیدنا است و خیلی دوست داره بدونه کی نامه ها را براشون فرستاده، برادر آقای یو که یکی از متهمین است، با خودش میگه این ممکنه کار یکی از ما ها باشه و مجرم برای خودش هم فرستاده تا جز مضنونین قرار نگیره...
عموی بیدنا شروع به پرسش درباره این که کار کدومشونه می کنه ولی همه انکار می کنند، بیدنا به دیدن وکیل پدرش رفته است و از او درباره نسخه های دیگر وصیت نامه که ممکنه دست کس دیگری باشد، سوال می پرسد و او هم میگه چیز مشکوکی به جز ثبت شدن ازدواج او با خانم سو لی یونگ، همان زن بابای بیدنا است که درست زمانی اتفاق افتاد که آن ها می دونستند آقای یو قراره به زودی بمیره...
در مراسم آقای بیدنا دکتر پدرش به سراغش رفته و بهش می گوید که شوک ماه پیش به خاطر قرص خواب بود ولی خانم سو لی یونگ ازم خواست توی پرونده اش قید نکنم...
بیدنا به سراغ او رفته و همه چیز را بهش می گوید که زن باباش میگه تو هیچ مدرکی برای تهمتی که به من زدی نداری، از تو خیلی بدم میاد چون پدرت هیچ وقت نخواستت و تو همیشه خودت و قوی نشون دادی در صورتی که اینطور نیست، بیدنا سعی می کنه در مقابلش قوی باشه اما از ماشین پیاده میشه و خاطره روزی که در کودکی در حال غرق شدن تو آب بوده و زن باباش فقط نگاهش می کرده را به یاد می آورد، او به خانه می رود که مادرش جلوش و می گیره تا ازش حرف بکشه و بفهمه که با زن باباش چیکار داشته ولی بیدنا حرفی نمی زنه و به اتاقش می رود...
خانم جیا و برادر آقای هو در حال خوردن نودل هستند و به یک خبر که درباره جعل نقاشی های آقای یو است گوش می کنند که برادرش خبر را قطع می کند و به سراغ دوست برادرش می رود تا با او در این باره حرف بزند که خانم پارک حرف هایشان را می شنود و سین جیمشان می کند ولی نم پس نمی دهند و او را دست به سر می کنند...

نوشته خلاصه داستان قسمت ششم سریال کره ای ارثیه از شبکه پنج اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 21 شهريور 1401 ساعت: 21:19