داستان کامل قسمت ۱۳ سریال آتش سرد از شبکه دو

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> سیزدهم <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=آتش'>آتش</a> <a href='/last-search/?q=سرد'>سرد</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت سیزدهم سریال آتش سرد به کارگردانی رضا ابوفاضلی و به تهیه کنندگی علی مهام که در 30 قسمت ساخته شده است را می خوانید، با ما همراه باشید.

قسمت سیزدهم سریال آتش سرد

محسن به بیمارستان رفته و کنار همسر بابک نشسته و قسم می خوره که هیچ کدام از حرف هایش دروغ نبوده و هر کاری که بتواند برایرهایی از این وضع انجام میده...

اسرا در بیمارستان است که پدرش بهش زنگ می زنه و میگه پیگیری کنه ببینه علیرضا جایی بستری شده یا نه...

سعید به گلخانه رفته و سراغ محسن را از مش رحب می گیره که او میگه نمی دونم میان یا نه و به سراغ کارش میره سعید هم ماشینش راکمی جلوتر پارک می کنه و اطراف را نگاه می کند، امیر در حال رفتن به جایی است که سعید به او زنگ می زنه و میگه همه حق ها با پویااست و اگر بخوای دور برداری جفت پاهاتو قلم می کنم که امیر از کوره در میره و آب پاکی را روی دستش می ریزد و خیالش و راحت میکنه که اگر به کاراش ادامه بده حتی اگر به ضررش هم باشه همه مدارک را کف دست پدرش می گذارد...

سعید بعد از قطع کردن تلفنش با پویا تماس می گیره و میگه هیچ جا هیچ اسمی از تو نیست، فقط حواست به تماسات باشه و زودتر بیاکارخونه...

امیر به دیدن علیرضا رفته تا خبری ازش بگیره که علیرضا رو اعصابش راه میره و امیر هم به دروغ میگه که به همه گفتم جای تو امنه،علیرضا گیر میده که با گوشیش به مریم زنگ بزنه ولی امیر نمی ذاره و میگه ممکنه که تلفنامون شنود بشه و بعد از کمی آرامش دادن بهشمی رود...

تو مسیر برگشت، محسن بهش زنگ می زنه که امیر میگه هنوز خبری پیدا نکردم، پدرم هم با گریه بهش میگه من برای تو وقت کم گذاشتمو حلالم کن، امیر هم با گریه محکم روی فرمون می کوبد و مدتی را همان جا می ماند...

اسرا در اتاقش مشغول مطالعه است که آزاد باهاش تماس می گیره، اسرا بی حوصله است و میگه اگر میشه بعدا حرف بزنیم و تلفن راقطع می کند...

سعید به همان ویلایی که سعید آن جا است، رفته و شروع به صدا کردن او می کند، علیرضا خودش را قایم کرده ولی سعید کلید میاندازد و به داخل می رود...

علیرضا از دیدن سعید شوکه شده است که سعید بهش میگه خودم این جارو برای امیر گرفتم و مطمئن بودم که این جایی...

سعید شروع به صحبت می کنه و میگه بابک مرده، منم اومدم این جا کمکت کنم، علیرضا ازش می پرسه چیکار باید بکنم که او میگه دو راهداری، یا این که از ایران بری، یا این که بمونی تا پلیس ها بیان بگیرنت...

مریم در اتاقش نقاشی می کشد که منیره به کنارش میره و حالش و می پرسه و بهش میگه بهتره آروم باشی، اگر شوهر توعه، پسر منمهست و دل منم آرومه و مطمئنم که چیزی نشده... توام باید به خاطر بچه ات خودتو کنترل کنی و نقاشی پر از خشم او را تماشا می کند...

سعید، علیرضا را به ترمینال برده تا او از آن جا برود...

آزاد در خانه یک کاغذ به مادرش داده تا آن را به عنوان ضامن امضا کند و فردا هم با هم به بانک برن تا کار های وامش را انجام بدهد کهزودتر کافه رو بزنه ولی مادرش میگه به جای وام من بهت قرض میدم ولی آزاد قبول نمی کنه، آن ها در حال صحبت هستند که سعید از راهمی رسه و با سیاه بازی قضیه دعوای علیرضا رو میگه تا اسرا را تو چشم پسرش خراب کند...

علیرضا در ترمینال حالش خوش نیست و حرف های سعید مدام توی سرش تکرار می شود...

سعید در خانه خودش را خوب نشان می دهد و میگه از اتفاقی که افتاده خیلی ناراحته، سیما هم مجبورش می کنه که با هم به خانهمحسن برن تا تو این شرایط تنهاشون نذارن...

امیر در اتاق کار پدرش نشسته و می خواد باهاش حرف بزنه که اسرا بدو به آن جا میره و میگه آقا سعید و سیما خانم اومدن، پدرش همآرومش می کنه تا خودشو نبازه...

محسن به استقبال آن ها میره، سیما و آزاد با هم به داخل خانه میرن و سعید بیرون پیش محسن می مونه تا باهاش حرف بزنه ولیمحسن اصلا بهش راه نمیده و میگه کار ما از صلح گذشته، سعید هم از جاش بلند میشه و زن و بچه اش را صدا می کنه تا با هم بروندبه محسن هم با صدای بلند میگه هر کی ندونه، من می دونم بچتو کجا قایم کردی، پس بهتره بذاری دهن من بسته بمونه و می خواد بره کهعلیرضا داخل خونه میشه و به همشون سلام میده...

بابک هم چنان زنده است و در بیمارستان بستریه...

سعید و سیما در ماشین با هم دعوا می کنند و سعید میگه مجبورمون کردی بیایم این جا تا سنگ روی یخ بشیم و سراغ آزاد و میگیره کهاو میگه خواست چند ساعت بیشتر بمونه...

سعید با پویا تماس گرفته و بهش میگه علیرضا به خونه برگشته، توام هر چی سریع تر برگرد کارخونه و بخور و بخواب کافیه...

علیرضا به اتاق همسرش رفته که او از دیدنش شوکه میشه و فکر می کنه داره خواب می بینه و در را روی علیرضا می بنده و به داخلاتاقش میره، اما علیرضا با قربون صدقه و خواهش راضیش می کنه که به داخل راهش بده...

سعید به امیر زنگ زده و به او میگه برو یه گوشه تا کسی نفهمه با من حرف می زنی و علت برگشتن علیرضا رو ازش جویا میشه و میگه بههمه چیز گند زدید و قطع می کند...

نوشته داستان کامل قسمت ۱۳ سریال آتش سرد از شبکه دو اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 26 مهر 1401 ساعت: 23:01