خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۲۱ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=تازه'>تازه</a> <a href='/last-search/?q=عروس'>عروس</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال 2017 از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول 3 فصل در سال 2018 به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

[caption id="attachment_216765" align="aligncenter" width="1880"]قسمت ۲۱ سریال ترکی تازه عروس قسمت ۲۱ سریال ترکی تازه عروس[/caption]

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی تازه عروس

خان میره پیش هازار و ازش میپرسه ماجرا چیه هازار واسش تعریف میکنه که بلا تقصری نداره انگار نازگل و آفت رفتن پیش الماس بلارو هم با خودشان برده بودن نازگل با الماس دعواش میشه اونم میخواسته جداشون کنه که الماس از پله ها پایین میوفته میدونی که بلا از قصد نمیتونه این کارو بکنه خان میگه آره میدونم داداش سپس بهش میگه که بلا الان تو زندانه و فردا دادگاه داره. دادگاه بلا شروع میشه و نازگل علیه بلا شهادت میده و میگه من اصلا الماس را نمیشناسم و حتی باهاش حرفم نزدم بلا باهاش دعواش شد و میخواستیم جداشون کنیم که موفق نشدیم، قاضی میگه دیدین که ایشون الماس را هل داد؟ نازگل به بلا نگاه میکنه و با شرمندگی میگه افتاد دیگه از پله ها افتاد پایین بلا شوکه شده و به او چشم میدوزد. سپس آفت میاد و او هم همین اعترافو میکنه سپس قاضی بلا را تا دادگاه بعدیش به زندان منتقل میکنه. بلا را به زندان میبرن که وقتی وارد میشه هم بندی هایش ازش میخواد تا خودشو معرفی کنه. سردسته آنها خودشو معرفی میکنه و میگه اینجا کسی صداش از من بالاتر نباید بره سپس چند نفر را بهش معرفی میکنه که یکیشون صورت دوست دختر شوهرش را با چاقو خط خطی کرده، اون یکی صورت معشوقه شوهرشو با بخاری سوزانده، یکی دیگه شوهرشو کشته و تیکه تیکه کرده و خودش هم قاتل سریالیه بلا حسابی میترسه و میخواد جرمشو بگه که بهش میگه فعلا خیلی واجب و مهم نیست که بگی برو قهوه درست کن اینجا کسی که دیرتر میاد تو زندان بهش میگن تازه زندانی باید حسابی کار کنه، بیشتر ار همه کار کمتر از همه خواب! بلا جا میخوره و میگه اینجا هم قانون داره؟ مثل تاره عروس؟ او تایید میکنه بلا با کلافگی به طرف آشپزخانه بند میرود.

زن ها تو عمارت در حال جشن گرفتن هستن و آفت در حال رقصیدن شیرین ترکمن را به اونجا میاره و میگه ببین عمه ترکمن چیکار میکنن! ترکمن آنها را سرزنش میکنه و میگه زشته سپس به آسیه میگه از پسرت خجالت بکش حداقل. خان پیش الماس میره و بهش میگه سوء تفاهم شده بلا اصلا همچین زنی نیست الان اون بیچاره تو زندانه! خواسته از هم جداتون کنه! الماس میگه والا اونجوری که تو میگی نبود منو از پله ها پرت کرد پایین! خان باهاش حرف میرنه تا از خر شیطون پایین بیاد و میگه این کار نه در شأن توعه نه در شأن بلا که تو زندانه! الماس میگه معشوقه بودن و این زندگیم در شأن من نبوده بوده؟ اگه رضایت میخوای باید منو به عنوان زنت ببری تو عمارت. کامیلا به کامیل میگه تو توی دولت بودی یه کاری بکن! کامیل میگه کاری از من ساخته نیست کاری اصلا نمی تونم بکنم!  کامیلا میگه میدونستم باید از روش خودم وارد بشم. کامیلا لباس پرستارها را می پوشد و پیش الماس میره و میگه جونتون در خطره! الماس میگه چی؟ نفهمیدم یعنی چی؟ کامیلا میگه عذاب وجدان میگیرین و از تو میخورتتون و از بین میرین اونم ذره ذره از طرفی دخترمم تو زندانه و ازش میخواد تا رضایت بده که هم او هم خودش راحت بشن الماس خنده اش میگیره و میگه دوربین مخفیه؟ سپس میگه من رضایت نمیدم و ازش میخواد که بره اما کامیلا میگه باید خفه ات کنم تا آروم بگیرم و رو تخت میره و با بالشت مدام رو صورتش نگه میداره و برمیداره که نگهبان ها او را از آنجا میبرن تو زندان. بلا از دیدن مادرش جا میخوره. بلا ازش میپرسه چیشده؟ چرا اینجا اومدی مامان؟ کامیلا بهش میگه تو خودت داری چیکار میکنی؟ سپس وقتی بهش درباره تازه زندانی و قوانین میگه جبهه میگیره و حاضر نمیشه واسه اونا کار کنه.

بلا درباره جرم هاشون بهش میگه که کامیلا حسابی میترسه و به سرعت شروع میکنه به لباس شستن و بهشون میگه اگه لباس دیگه ای هم دارین بیارین بشورم من خیلی لباس هارو خوب میشورم! سردسته آنها تایید میکنه و بهشون میگه هرچی لباس کثیف دارین بیارین تا ما بشوریمش! معتبر به داداشش باران میگه اگه میخوای شیرین زنت بشه بدزدتش اینجوری مجبور میشه تا باهات ازدواج کنه فرهاد اینارو میشنوه و وقتی شیرین در سطح شهر در حال راه رفتن است دونفر سراغش میرن و او را می دزدن. باران ان مردی که هازار باهاش دعواش شده بود را پیدا میکنه و میدزده سپس تهدیدش میکنه به کتک خوردن و زجر کشیدن و در نهایت مردن اما وقتی میپرسه چی میخواین از من؟! باران ازش رضایت هازار را میخواد. شیرین را به یه کلبه چوبی میبرن و فرهاد به اونجا میره شیرین خوشحال میشه و میگه منو از کجا پیدا کردی؟ فرهاد میگه پیدا نکردم چون خودم دزدیدمت شیرین عصبی میشه و سیلی به او میزنه و میگه این چه کاریه؟ فکر کردی تو این وضعیت و گرفتاری خانواده ام من فقط به فکر خوشی خودمم؟ فرهاد میگه من نمیدزدیدم باران این کارو میکرد! شیرین عصبی میشه و از اونجا میره و میگه همه چیزو خراب کردی. شیرین به جلوی در عمارت که میرسه ماشین باران را میبینه و باهاش دعوا میکنه درباره فکر دزدیدنش او با دیدن هازار میگه داداشمم دزدیده بودی؟ هازار میگه باران منو نجات داد! سپس باهم به داخل میرن. کامیلا تو زندان در حال مرتب کردن روتختی هاست که اونجا بهش گیر میدن و میگن درست کار کنه و واسش قهوه ببره اما کامیلا کلافه میشه و با خودش میگه به حسابت میرسم! سپس کتری آب جوش را روش میریزه و همه جاش حسابی میسوزه. بعد از این کار جای آنها عوض میشه و کامیلا رو تخت پادشاهیش میشینه و اون زن پاهاشو ماساژ میده....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

نوشته خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 142 تاريخ : جمعه 15 مهر 1401 ساعت: 12:29