خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۴۹ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=محکوم'>محکوم</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی محکوم را برای علاقمندان به این سریال قرار داده ایم. برای خواندن این قسمت از سریال ما را همراهی کنید. سریال ترکی محکوم سریالی در ژانر اکشن و درام است که به خوبی توانسته خود را در دل بینندگان و منتقدین جا کند. کارگردان این سریال ولکان کوجاتورک (Volkan Kocatürk) است و بازیگرانی چون اونور تونا، اسماعیل حاجی‌اوغلو و سرای کایا در آن بازی می‌کنند. پخش سریال ترکیه ای محکوم از 14 دسامبر 2021 (23 آذر 1400) از شبکه FOX آغاز شده است. سریال محکوم به صورت دوبله فارسی از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۱ از شبکه mbc persia و تکرارش روز بعد ساعات ۰۹:۰۰ و ۱۶:۴۵ پخش می شود.

[caption id="attachment_216682" align="aligncenter" width="640"]قسمت ۴۹ سریال ترکی محکوم قسمت ۴۹ سریال ترکی محکوم[/caption]

خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی محکوم

فیرات به همراه جمره به میخانه می روند وقتی به آنجا می رسند طاهر را آنجا می بینند که با نازلی در حال بازی کردن است فیرات به شدت عصبانی میشه و طاهر بهش میگه اومدم تا با همدیگه صحبت کنیم. سپس چاقو را بهش میده و میگه اول فکر میکردم که تو واقعاً زینب را کشتی تنها اشتباه من این بود که اون شب اومدم خونتون و به کسی چیزی نگفتم و اینو پنهان کردم، وقتی در شرکت یساری ها مشغول به کار شدم به ساواش نزدیکتر شدم و به رفتارهایش مشکوک شدم بعدش هم چند وقتی او را تعقیب کردم و متوجه خصومت و دشمن بودنش با تو شدم یه شب که تعقیبش کردم به شهربازی رسیدم شما آنجا با هم دیگه دعواتون شده بود سر چاقو منم سریع اونو برداشتم و از آنجا رفتم با آزمایش کردنش فهمیدم که خون روی او متعلق به باریش یا ساواش هست چون دوقلوهای همسان هستند خون هاشون با هم یکیه. فیرات به طاهر میگه باریش قبل از زینب کشته شده بود البته باریش هم نمرده و خودکشی هم نکرده بلکه باریش زنده است و ساواش را کشته و خودشو جای او جا زده وقتی من این ماجرارو فهمیدم زینب را کشت تا بهم زهر چشمی نشون بده و با این کار یه جوری دهن منو ببنده تا خودش تبرئه بشه طاهر با شنیدن این حرف ها شوکه میشه. زاهد به سینیور میگه تا پیشش بره وقتی به آنجا میرسه زاهد ازش میخواد تا درباره پرونده ای که سالها پیش بسته شده بود و الان دوباره باز شده بهش کمک کنه سپس واسش تعریف میکند که سالهای پیش من با اینجی مادر جمره آشنا شدم و با هم دیگه رابطه داشتیم اون موقع ها میخواستم از تومریس طلاق بگیرم و با اینجی ازدواج کنم اما متوجه بیماری باریش شدم و مجبور شدم که تو اون زندگی بمونم.

اینجی هم سریعاً با یه نفر دیگه ازدواج کرد و خیلی زود باردار شد من بعد ها فهمیدم که اون بچه خودمه موقع زایمانش به بیمارستان رفتم اما وقتی رسیدم اینجی با شوهرش از آنجا فرار کرده بودند منم به پلیس گزارش بچه دزدی از بیمارستان را دادم سپس آنها را تو کوچه پیدا کردم و گیر انداختم و با اون مرد بحثم شد و میخواستم بهش شلیک کنم که اینجی جلوی تیر پرید منم سریع بچه را از اون مرد گرفتم و فرار کردم. همزمان خان بابا پیش نازان خاله جمره میره و از دید خودش ماجرارو تعریف می کند و میگه اون شب به ما گزارش یک بچه دزدی را از بیمارستان دادند وقتی به محل اعزام شدیم صدای تیراندازی شنیدیم دیگه نفهمیدم چی شد منو دستگیر کردن و بردن و بهم گفتند که با شنیدن صدای تیر تو هل شدی و برای دفاع از خودت تیراندازی کردی و به اون نوزاد شلیک کردی و او را کشتی! زاهد به سینیور میگه از اون موقع جوری وانمود کردم که همه فکر کردن اون بچه مرده ولی من اون بچه را به نازان فردی که جمره فکر میکنه خاله اش هست دادم تا بزرگش کنم حالا الان جمره به چیزهایی بو برده و پیگیر این قضیه شده و اگه مدرکی چیزی پیدا کند فیرات براش دردسر میشه چون برای دفاع از خان بابا هر کاری میکنه سپس از سینیور میخواد تا مشکل را از ریشه حل کنه سینیور قبول میکنه. باریش وقتی شب به خانه میره بوگه با دلخوری و ناراحتی بهش میگه دیگه نمیتونه اونجا باهاش زندگی کنه و میخواد از اونجا بره اما باریش ازش خواهش میکنه که یک فرصت دیگه بهش بده او با کلافگی به طرف اتاقش میره. شب فیرات به همراه جمره و تمام دوستان شان در حال خوردن شام هستند و فیرات حسابی خوشحاله که به هدفش و تبرئه شدنش نزدیک شده.

خان بابا به جمره میگه رفتم پیش خاله ات اما چیزی به من نگفت تو برو باهاش حرف بزن شاید به تو چیزی بگه فیرات چاقو را به جمره میده و بهش میگه برو اینو به دادگاه ارائه بده او قبول میکنه. جمره پیش خاله اش می رود و ازش میخواد تا حقیقت را بگه نازان همه‌چیز را برایش تعریف می کند جمره شوکه میشه و با گریه به اتاقش می رود سپس به فیرات زنگ میزنه و میگه سریعاً دنبالش بیاد چون دیگه نمیخواد اونجا بمونه نازان خاله واقعیش نیست و زاهد پدرشه! فیرات شوکه میشه و سریعاً به طرف جمره راهی میشه. ساشا به باریش میگه کسی که چاقو را برداشته بود طاهر بود و چاقو را به فیرات تحویل داده جمره هم فردا میخواد ببره به دادگاه بده باریش از ساشا میخواد تا سریعاً هر سه تاشونو بکشه. جیدا پیش زاهد میره و بهش میگه چاقو پیدا شده و پیش جمره هستش و فردا می خواد تحویل دادگاه بده زاهد ازش میخواد به سینیور خبر بده و ازش کمک بگیره. جمره به کوچه میره و بوگه جلویش را می‌گیرد و با استرس و ترس میگه می خوام چیز مهمی را بهت بگم اما جمره اصلاً حال خوبی نداره و میگه باشه واسه بعد و از اونجا میره. از طرف دیگه فیرات به سر کوچه میرسه وقتی جمره به طرفش میرود ساشا روبرویش می ایستد و با چاقو چند ضربه به او می زند سپس از اونجا میره فیرات هراسان به طرف جمره میره و به حالتی ناباورانه بهش نگاه می کند و او را صدا میزنه جمره با سختی تمام توانش را جمع میکند و به فیرات میگه که خیلی دوستش دارد و همان موقع میمیرد فیرات شوکه می شود‌...

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محکوم Mahkum + عکس

نوشته خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی محکوم mahkum به همراه تصویر اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 126 تاريخ : جمعه 15 مهر 1401 ساعت: 12:29