خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۳۰ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=تازه'>تازه</a> <a href='/last-search/?q=عروس'>عروس</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال 2017 از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول 3 فصل در سال 2018 به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

[caption id="attachment_217319" align="aligncenter" width="1024"]قسمت ۳۰ سریال ترکی تازه عروس قسمت ۳۰ سریال ترکی تازه عروس[/caption]

خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی تازه عروس

ترکمن سر میز اون مرد میره که میبینه اون مردو اشتباه گرفته و به سر میزش برمیگرده ترکمن میگه چرا منو اینجا کاشته؟ اگه میخواست نیاد میتونست خبر بده! کامیلا میگه اون که شماره ای ازت نداره بتونه خبر بده ترکمن میگه پروفایلمو که داره! شایدم خبر داده سپس کامیلا همانجا چک میکنه و میگه تو خودت کنسل کردی که! ترکمن میگه نه من کنسل نکردم غلط بکنم کنسل کنم، کامیلا میگه اگه تو پیام ندادی پس کی داده؟ ترکمن فکر میکنه و میگه مسلم داداشمم رمز پروفایلمو داره اون حتما پیام داده میدونم چیکارش کنم. زن های قلندر نشستن و در حال غذا خوردنن و چون عروس هایشان نیستن خدیجه نمیتونه از پسشون بربیاد و کلافه میشه. خدیجه وقتی بلا، نازگل و آفت را میبینه حسابی خوشحال میشه که میگه شما چجوری از پس مادرشوهراتون برمیاین؟ به خدا کلافه شدم اصلا نمیدونم باید چیکار کنم دیگه! نازگل میگه ما هم بهشون نمیرسیم همشو بلا انجام میده! آفت و نازگل پیش مادرهاشون میرن که ازشون میپرسن چرا انقدر طول کشید؟ آفت میگه دنبال اون پارچه ای بودیم که خوشت اومده بود اما پیداش نکردیم! آنها متوجه میشن که یه چیزیو دارن پنهان میکنن عایشه آفت را تهدید میکنه و میگه به گوکان فکر کن وقتی بیاد! حالا بگو ببینم چیو دارین مخفی میکنین؟ نازگل ازش میخواد تا طاقت بیاره اما آفت میگه خیلی بده تنبیهاش سپس میگه رفته بودیم پیش قابله. آنها تعجب میکنن ومیگن قابله؟ نازگل میگه آره آخه چون من حامله ام رفتم ببینم چی به چیه آها قبول میکنن که آسیه یکدفعه میگه وایسین ببینم پس بلا واسه چی باهاتون اومده بود؟ نازگل میگه کنجکاو شده بود ببینه چجوریه منم گفتم شاید بعدا نیازش بشه بیاد ببینه آسیه میگه خدانکنه که نیازش بشه! سپس نازگل و آفت از اونجا سریعا میرن. بلا به اتاقش رفته و دنبال چیزی میگرده که اون قابله گفته بود تو اتاقته آفت و نازگل به اونجا میرن و میگن داری به حرف های قابله گوش میدی؟

بلا تایید میکنه و میگه گفتم ببینم چی به چیه دیگه آنها باهمدیگه اتاق را بهم میریزن و حسابی میگردن اما پیداش نمیکنن بعد از چند دقیقه مادرها به اونجا میان و میگن اینجا چخبره؟ دارین چیکار میکنین؟ نازگل میگه خونه تکونی دیگه تمیزکاری بهاری آنها میپرسن تمیزکاری کی؟ نازگل میگه تمیزکاری بلا اومدیم کمکش کنیم! آنها حسابی جا میخورن و وقتی از اتاق خارج میشن با حرص میگن یعنی چی؟ این زن داره چیکار میکنه؟ معتبر میگه انقدر درگیر مشکلات خودمون بودیم که کلا بلا را فراموش کردیم! عایشه میگه اون موقع که ما داشتیم دنبال عقد رسمی میدویدیم بلا داشت خودشو تو دل بقیه جا میکرد! آسیه میگه اگه باردار بشه دیگه کارمون ساخته ست! هازار پیش بلا میره و میگه خان میخواد نازگل را سورپرایز کنه بلا میگه نکنه میخواد دوباره هوو بیاره؟ هازار میخنده و میگه نه اینجوری نیست میخواد ببرتش ماه عسل ازم خواست بهت بگم که با نازگل حرف بزنی ببینی از کجا خوشش میاد بلا با خوشحالی میگه باشه عشقم تا باشه از این نقشه ها! شب میشه و خبری از کامیل نیست کامیلیا استرس میگیره چون هرچی به کامیل زنگ میزنه گوشیش خاموشه او حسابی میترسه و میگه یعنی چیشده؟ همان موقع قلندر و مسلم میان که کامیلیا سراغ شوهرش را میگیرد که قلندر ماجرارو برایش تعریف میکنه او حسابی استرس میگیره و حالش بد میشه. قلندر به ژاندارمری زنگ میزنه که بهش میگن یه نفرو با لباس کابویی دستگیر کزدیم اما فامیل شما نبوده چون پناهنده ست! کامیلیا وقتی اینارو از قلندر میشنوه میگه اگه لباس هاش تو تن اون پناهنده بوده پس یعنی خودش لخته؟ و سپس دوباره حالش بد میشه. کامیل تو مزرعه یه لدر میبینه و میره سمتش و جلوشو میگیره سپس میگه که چه بلایی سرش اومده و ازش میخواد اونو به عمارت قلندرخان برسونه اون مرد قبول میکنه.

بلا میگه نه اینجوری نمیشه باید بریم بگردیم همونجایی که لباس هاشو پیدا کردن اگه لباس نداشته باشه اونجا پنهان شده دیگه! سپس همه به غیر از زنهای قلندر و دوتا عروس هاش  به دنبال کامیل میرن. کامیل به عمارت میرسه اما با باز شدن در عمارت با پدر قلندر خان روبرو میشه که به طرفش اسلحه گرفته و میگه رمز شبو بگو! کامیل میگه نمیدونم رمز شب چیه؟ پدر قلندر که فکر میکنه تو پادگانه میخواد بهش شلیک کنه که همان موقع قلندر و بقیه به اونجا میرن و کامیل را از دست پدر قلندر نجات میدن. ترکمن پیش مسلم میره و با عصبانیت و داد و گریه بهش میگه که چرا از طرف من پیام فرستاده بودی؟ چرا میان عاشق ها قرار میگیری؟ سپس زیر گریه میزنه که مسلم عصبی میشه و میگه گریه نکن باشه دیگه قرار نمیگیرم منو داری عصبی میکنی! فردای آن روز آفت میبینه که یه نامه اومده از طرف گوکان برای عایشه او جا میخوره و پیش عایشه میره و میگه چه چیز پنهانی دارین که من نباید بفهمم؟ عایشه میگه هیچی اما آفت قبول نمیکنه عایشه کاغذو میخوره که آفت عصبی میشه  سپس از اونجایی که فهمید بلا نوشه بوده پیش اون میره و ازش میخواد تا بهش بگه چی تو اون نامه بوده اما بلا هیچی نمیگه آفت میگه باشه پس بچرخ تا بچرخیم سپس میره پیش عایشه و میگه من رازمو به تو میگم تو هم به من سپس افت ماجرای نازا بودن بلا را میگه که عایشه جا میخوره سپس اونم میگه من فقط گوشزد کرده بودم به گوکان که سر تو هوو نیاره همین سپس از آفت میخواد تا به دیلان بگه تا او همه جارو پر کنه. دیلان وقتی این قضیه را میشنوه حسابی خوشحال میشه و تو فکر فرو میره....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

نوشته خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 149 تاريخ : سه شنبه 26 مهر 1401 ساعت: 23:01