خلاصه داستان قسمت ۲۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۲۴۰ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=خواهران'>خواهران</a> و <a href='/last-search/?q=برادران'>برادران</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

[caption id="attachment_225529" align="aligncenter" width="2279"]قسمت ۲۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۲۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

خلاصه داستان قسمت ۲۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران

عمر بعد از اینکه آسیه او را بیرون انداخت او حسابی جا خورد و با خودش میگه منو از خونه بیرون کرد و میره. آکیف دنبالش میره و سعی میکنه آرومش کنه تا برگردن و ماجرارو برای آسیه تعریف کنن اما عمر میگه منو از خونه خودم بیرون کرد چیو برم توضیح بدم؟ سپس میگه که میخواد تنها باشه و میره. آکیف سریعا به شوال زنگ میزنه و ماجرارو بهش میگه شوال خیالش راحت میشه و بهش میگه پس ما هم طبق توافقمون پیش میریم. شنگول تو پارک نشسته و داره گریه میکنه که اورهان و آیبیکه او را میبینن و میرن پیشش و میپرسن چیشده؟ شنگول با گریه بهشون میگه گولم زدن! این کارو کردن که من بدهی بالا بیارم! اورهان و آیبیکه میگن چی؟ یعنی چی؟ شنگول ماجرارو تعریف میکنه و میگه که زیر سر آیلا و گونور بوده آیبیکه اونو آروم میکنه و اورهان حسابی عصبی میشه و با کلافگی میره سراغ ارجان پارچه فروش محله، وقتی به اونجا میرسه بهش میگه که سفارش ها کنسل شده میتونین پارچه هارو پس بگیرین سفته هارو پس بدین؟ اونایی که استفاده شده را پولشو بدیم ارجان قبول میکنه اورهان خیالش راحت میشه، آیتن از اونجایی که تو مغازه بوده میشنوه و با خودش میگه باز شانس آورد این شنگول افریته!

عمر تو ساحل نشسته و با خودش میگه بهم گفت دیگه داداشه من نیستی! و گریه میکنه و میگه ای کاش هرچیزی میگفت به غیر از این! اوگولجان رفته پیش آسیه و وقتی میفهمه ماجرا از چه قرار بوده جا میخوره و حقو به آسیه میده و میگه یه کلمه میشه اشتباه فهمید ولی جمله نه! نمیشه! آیبیکه برای اینکه حرص آیلارو در بیاره به برک زنگ میزنه و میگه بیاد باهم برن رستوران گونور او هم قبول میکنه. آنها دست تو دست میرن داخل و عشقم میگن بهم آیلا شوکه شده و حرص میخوره. آیبیکه بهش میگه تازه تصمیم گرفتم ۱۸ سالم شد ازدواج کنیم باهم بریم دانشگاه آیلا حالش بد میشه و میگه چی؟ وای داره حالم بد میشه و گونور کمکش میکنه رو صندلی بشینه سپس آیبیکه میگهجواب کن دارم جدی میگم با پسرت ازدواج میکنم تازه صاحب یه دختر و پسرم میشیم اون شرکتی هم که دارینو ما میگردونیم آیلا حالش بدتر میشه که برک خشکش زده و اونارو میبینه. آیلا از گونور میخواد تا اونو بیرون بندازه آیبیکه میگه باشه میرم و در آخر میگه یه خونه دیگه هم پیدا کنین واسه خودتون چون من و برک اونجا میخوایم زندگی کنیم و به صورت میره که آیلا با عصبانیت بطری سمتش پرت میکنه.

برک میره دنبالش و میگه چیشده؟ تو چرا از من سوء استفاده کردی؟ آیبیکه ماجرارو بهش میگه که برک جا میخوره و میگه اصلا خبر نداشتم! و باهم آشتی میکنن. اورهان به خونه میره و به شنگول میگه که ارجان قبول کرده تا پس بگیره او خوشحال میشه و باهمدیگه پارچه هارو جمع میکنن تا تو ایوان ببرن که از اونجا به مغازه ببرن. آیبیکه پیش آسیه میره و درباره قهرش باهمدیگه حرف میزنن آیبیکه هم حقو به آسیه میده و میگه من حرفتو باور میکنم. آخرشب وقتی همه خوابن گونور میره به حیاط خانه شنگول و پارچه هارو آشتیش میزنه. شنگول متوجه میشه و همه را از خواب بیدار میکنه و آتیش را خاموش میکنن. شنگول گریه میکنه و میگه بدبخت شدم. سپس با عصبانیت میره سمت خونه گونور و باهاش دعوا میکنه و میگه که میدونم کار تو بوده! او اول قبول نمیکنه اما در آخر میگه اگه میتونی ثابت کن! شنگول میگه تقاصشو پس میدی! و میره به سمت رستوران. او اول با سنگ تمام شیشه هارو میشکنه سپس میره داخل و تمام رومیزیارو میکشه و ظرفارو میشکنه اورهان اونجا میره و جلوشو میگیره سپس از اونجا بیرون میبرتش و میگه بیا بریم الان مارو میبینن!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

نوشته خلاصه داستان قسمت ۲۴۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 69 تاريخ : شنبه 10 تير 1402 ساعت: 13:41