فضا محل خشونت و نوسانات نجومی است. جدیدترین معمایی که دنیای علم ستارگان را تحت تأثیر قرار داده است، شیطان تاسمانی نامیده میشود، یک توپ نامنظم از انرژی فروخورده به شکل جانوری کیسهدار. اخترشناسان سرهای خود را از رفتار غیرمعمول شیطان تاسمانی یا AT2022tsd تکان میدهند. این جرم گذر نوری آبی درخشانی (LFBOT) است که در حدود یک میلیارد سال نوری از زمین قرار دارد. این جرم پس از انفجارهای مکرر در طول ماهها، شعلههای انرژی به اندازه صدها میلیارد برابر ستارههایی مانند خورشید را به بیرون پرتاب کرد. «آنا هو»، نویسنده اصلی این مقاله، گفت: «به طرز شگفتانگیزی، این منبع بهجای محو شدن پیوسته، برای مدت کوتاهی دوباره و دوباره و دوباره روشن شد. LFBOT ها درحال حاضر نوعی رویداد عجیب و غریب هستند، بنابراین این اتفاق حتی عجیبتر بود.» LFBOTها برای اولین بار در سال 2018 شناسایی شدند و رویدادهای نادری هستند. با انفجارهای شدید و درخشان مشخص میشود که آنها قبل از اینکه به سرعت محو شوند، از یک ابرنواختر قدرتمندتر هستند. با اینحال، شیطان تاسمانی حداقل 14 انفجار درخشان نامنظم را به نمایش گذاشت، که 120 روز پس از انفجار ثبت شده اولیه خود به طول انجامید و بسیاری از شرارههای بعدی درخشانتر از پیشینیان خود بودند. شیطان تاسمانی چگونه ایجاد شده است؟ این رویداد در سپتامبر 2022 بر روی نرمافزار طراحی شده توسط هو مشاهده شد و متعاقباً توسط 15 تلسکوپ در سراسر جهان شناسایی شد. جای تعجب نیست که این رویداد به سرعت علاقه بیش از 70 ستارهشناس در سراسر جهان را برانگیخت که در تلاش برای رازگشایی این پدیده گیج کننده بودند. درحال حاضر، نظریه اصلی این است که شیطان تاسمانی توسط ابرنواخترهای نا, ...ادامه مطلب
جو کوهِین، آتلانتیک — نیک بیشتر کودکیاش را در دوری از مردم گذرانده بود. او توسط پدری دمدمیمزاج و مادری بزرگ شده بود که بخش زیادی از ترومایی را که خود تجربه کرده بود، به دخترش منتقل کرده بود. این ترکیب باعث شده بود نیک ترسو و منزوی شود. او به من گفت «مغز من یاد گرفته بود از همهکس بترسد، چون همه شیطانصفتاند و به تو صدمه میزنند» (نیک از من خواست فقط اسم کوچکش را بنویسم تا حریم خصوصیاش حفظ شود).در کشوری که درسهایی آموزنده برای «ترس از غریبهها» میتواند همۀ آدمهای ناشناس را بهعنوان تهدید معرفی کند، ترس نیک پدیدۀ غریبی نبود، ولی او دریافت که این ترسی ناسالم است و، به همین خاطر، کوشید با جهان درآمیزد. بزرگتر که شد، برای ملاقات با آدمهای جدید شروع به سفر کرد. در ۱۷ سالگی با دوستان دبیرستانش به مدت ۱۰ روز به اروپا سفر کرد و دید مردم با دیدن او سر صحبت را باز میکنند. او دریافت «اگر اروپاییها تصادفاً با من حرف میزدند، شاید معنایش این بود که من آنقدر هم بد نبودم، شاید من هم نمیمردم اگر تصادفاً با آنها حرف میزدم». پس سفرهای بیشتری رفت و با آدمهای بیشتری ارتباط برقرار کرد. او نسبت به این مواجههها احساس اضطراب میکرد، مستعد ترس بود و انتظار بدترینها را داشت، ولی همیشه اوضاع خوب پیش میرفت. او فهمید که، برخلاف آنچه در تربیتش به او گفته بودند، این غریبهها خطرناک یا ترسناک نبودند بلکه منبع آرامش و تعلق خاطر بودند. آنها جهان او را گسترش دادند.نیک حالا اسمی روی این مکالمات گذاشته اس, ...ادامه مطلب