خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۱۳ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=تازه'>تازه</a> <a href='/last-search/?q=عروس'>عروس</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال 2017 از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول 3 فصل در سال 2018 به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

[caption id="attachment_216362" align="aligncenter" width="1805"]قسمت ۱۳ سریال ترکی تازه عروس قسمت ۱۳ سریال ترکی تازه عروس[/caption]

خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی تازه عروس

بلا به خاطر حرف های هازار حسابی ناراحته و گوشه ای نشسته که نازگل پیشش میره و میگه جاری چیشده؟ بلا میگه هیچی. نازگل بهش میگه نه تو واقعا حالت خوب نیست چیشده؟ با شوهرت دعوات شده؟ نکنه سرت داد کشیده! مامان اینا اینهمه سرت بلا آوردن هیچیت نشد با یه داد شوهرت اینجوری شدی؟ بلا میگه آخه خیلی بد بود! نازگل میگه نکنه پای یه زن دیگه درمیونه؟ وگرنه چرا باید اول زندگی باهم دعوا کنین! خدایی نکرده اگه این بلا سر من میومد خودمو از وسط نصف می کردم! بلا تو دلش به خودش میگه آخ نازگل بیچاره! اگه بدونی این بلا سر خودت اومده! نازگل میگه چرا منو اینجوری نگاه میکنی؟ اصلا به من چه؟ خواستم چشاتو باز کنم و میره. هازار به هتل میره و به خان میگه باید باهم حرف بزنیم اما خان میگه من دیگه با تو هیچ نسبتی ندارم! هازار موفق میشه راضیش کنه تا باهم حرف بزنن سپس تو حیاط میرن و میشینن. هازار بهش میگه من مجبور شدم که به بلا بگم! خان میگه اونوقت چرا؟ تهدیدت کرد؟ خواست بکشتت؟ هازار میگه دست کمی از این چیزایی که میگی نداشت! به خاطر دیر اومدنم و اینکه خبری ازم نبود ناراحت بود تو عصبانیت از دهنم پرید! در ضمن بلا نگفته اگه گفته بود بهم میگفت! خان میگه این رازو فقط تو میدونستی و بلا پس یکی از شما دوتا به مامانم رفتین گفتین! الماس که داشت از اونجا رد میشد با شنبدن صدای اونا به اونجا میره و میگه من گفتم! خان تعجب میکنه و میگه تو؟ چرا این کارو کردی؟ میدونی منو تو چه وضعیتی قرار دادی؟ آبرو حیثیتم رفته اگه بابام بفهمه باید چیکار کنم؟ الماس میگه باید یکی این وسط جرأت به خرج میداد از اونجایی که تو نمیتونستی من انجام دادم! از این به بعد هم الماس به تقدیری که واسش رقم زدی راضی نیست! یا من یا زنت باید انتخاب کنی! سپس میره.

بلا تو تراس نشسته و با غصه در حال تماشای طبیعت است که شیرین پیشش میره و میگه چی شده؟ بلا میگه هیچی اما شیرین میگه مشخصه که چیزی هست! با داداشم دعوا کردی؟ بلا تایید میکنه که شیرین میگه از این دعواها بین زن و شوهرها زیاده! بزرگش نکن! بلا میگه بزرگ هست من بزرگش نمیکنم! شیرین میگه چیشده مگه؟ بلا با دلخوری میگه داداشت به من اعتماد نداره! به حرفهام اعتماد نداره شیرین سعی میکنه آرومش کنه. نازگل و آفت تو آسپزخانه در حال ظرف شستن هستن که نازگل ماجرای دعوای هازار و بلا را به آسیه و عایشه هم تعریف میکنه، آسیه خوشحال میشه و میگه پس به این زودیا سریع از این عمارت میره! همون موقع نازگل، هازار را میبینه که دارم به عمارت برمیگرده و میگه الکی خوشحالی نکنید برگشت به عمارت! هازار به تراس پیش بلا میره و منت کشی می کند و میگه که اشتباه کردم ببخشید اما بلا میگه موضوع بی اعتمادی توعه! به جای اینکه بگی نه زن من چیزی نمیگه خودتم به من شک کردی! آنها سر این موضوع دوباره دعواشون میشه و هازار وقتی میخواد از اونجا بره مادرشو با عایشه را میبیند و میگه الان خیلی خوشحالی مامان آره؟ و میره. بلا میشینه و مثل ابر بهار گریه میکنه. موقع بیرون رفتن هازار، دیلان وارد عمارت میشه اما بدون هیچ اعتنایی از اونجا میره. نازگل وقتی دیلان را میبینه با خودش به آشپزخانه میبره تا دعوای حسابی بلا و هازار را بهش بگه دیلان هم به شدت خوشحال میشه. عایشه و آسیه جلوی زن های عمارت دوباره به جون هم می افتند و دعوا می کنند که کاملیا بهشون میگه یخورده زنانگی ندارین شماها! باید تلاش کنین که فرست لیدی قلندرخان بشین! معتبر میگه خوب من اولیشم دیگه! کاملیا میگه نه به این ربطی نداره که کی اول بوده! انها ازش میخوان تا بهشون بگه یعنی چی کاملیا میگه دنبالم بیاین تا بهتون بگم!

کاملیا میگه مردی مثل قلندرخان که شیر مردی هست تو ماست خودشو نظون میده نه تو یه شیر دیگه! سپس مثال ماست و خیار میزنه و میگه مرد خیاره و تو ماست خودشو نشون میده، حالا کمی نمک میخواد یعنی ناز یه زن! اگه زیاد بشه دلو میزنه حواستونو جمع کنین! یه خورده آویشن که این زنانگیه بیشتر بشه اشکالی نداره! در آخر روغن زیتون که اگه خیلی بیشتر بشه دلو میزنه و چندش میشه! همه چیتون باید به اندازه باشه! بلا به آشپزخانه میره که میبینه دیلان اونجاست سپس باهمدیگه شروع به حرف زدن میکنن. دیلان به عنوان دوستش نزدیکش میشه و ازش ماجرارو میپرسه بلا هم ساده همه چیزو میگه دیلان میگه اصلا کار اشتباهی نکردی! حالا کافیه به حرف های من گوش کنی من اونو خوب میشناسم! دیلان پیش معتبر خواهرش میره و ماجرای دعوای بلا و هازار را میگه معتبر خوشحال میشه و میگه بهتره این جند روز مدام جلو چشم هازار باشی و همینجا بمونی! دیلان قبول می کند. نازگل از دعوای بلا و هازار به کاملیا هم میگن اون حسابی خوشحال میشه و میگه اینجوری خیلی خوب شد دیگه احتیاجی نیست من خودم کاری کنم! آسیه میگه بالاخره معلوم بود پسرم یه روزی از اون دختر لنگ درازت زده میشه! کاملیا میگه نه کاملا برعکس بالاخره صبر دختر من تموم شد و با اون اصالت و شعور و کمالاتش دیگه نتونسته پسر وحشی تورو بیشتر از این تحمل کنه!! قلندرخان با عمو مسلم و کامیل به مسابقات اسب دوانی میرن و اسب هایش را به کامیل نشون میده و میگه که روی هر کدامشان نسبت به خصلتی که دارن و نزدیک زن هایش هست، اسم اونارو روشون گذاشته.....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

نوشته خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 5 مهر 1401 ساعت: 11:57