خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال بی گناه

ساخت وبلاگ

قسمت اول تا آخر <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> بی گناه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال بی گناه از نظرتان می گذرد. در این سریال عاشقانه و رازآلود؛ شاهد رفت و برگشت هایی به تاریخ و دهه 60 هستیم و این یکی از جذابیت های داستانی سریال است.

قسمت اول تا آخر سریال بی گناه

 

قسمت سیزدهم سریال بی گناه 

گذشته
مهتاب وسایلش را جمع کرده و همراه مادرش در حال رفتن به فرودگاه هستند که دوباره فروغ را پشت در می بینند و ناهید خانم با بد خلقی با او برخورد می کند و به فروغ میگه بره پی زندگیشو دیگه فکر بهمن و از سرش بیرون کنه.

قسمت سیزدهم سریال بی گناه

قسمت دوازدهم سریال بی گناه 

گذشته
بهمن سر خاک داداش بهرامش رفته که ابریشم به کنارش میره و میگه چرا تنهایی اومدی این جا که او میگه تو می خوای زن داداش رشید بشی و من و تنها بذاری ولی ابریشم بغلش می کنه و بهش قول میده همیشه کنارش بمونه و هر جا که رفت با خودش ببرتش.

قسمت دوازدهم سریال بی گناه

قسمت یازدهم سریال بی گناه 

گذشته

بهمن و فروغ با هم کافه رفته اند، بهمن بهش میگه آوردمت این جا تا راحت بتونیم با هم حرف بزنیم، فروغ بهش میگه من برات نامه نوشتم که او میگه می خواستم این حرف و رو در رو بهت بگم و به نظرم وقتش شده که دیگه همه چیز و به مامانت بگم…

فروغ قبول نمی کنه و میگه من کنکور دارم و مطمئنم مامان بابا مخالفت می کنند که همون لحظه پروین با غر غر میاد و میگه وقتتون تموم شده باید بریم…

قسمت یازدهم سریال بی گناه

قسمت دهم سریال بی گناه 

گذشته

رشید با یک وانت به ده شون برگشته و به در خانه ابریشم رفته، ابریشم با دیدنش گریه می کند، بهرام ساک به دست از دیدن اشک های ابریشم گریه اش می گیرد و پا به پایش گریه می کند…

قسمت دهم سریال بی گناه

قسمت نهم سریال بی گناه 

آقایی با یک چاقوی خونی از خانه بیرون می آید و بعد از نگاه عمیقی دستمالی از توی جیبش در می آورد و آن را پاک می کند و صدای کات کارگردان بلند می شود، استاد از دور شاهد این صحنه فیلم برداری است، کمی بعد مهتاب از در خانه بیرون می آید و سریعا می رود، استاد هم از ماشین پیاده می شود و به داخل خانه می رود…

ناهید با دیدن رشید جا می خورد و از او می پرسه این جا چیکار می کنی که او میگه بهت میگم و با هم از توی حیاط به داخل خانه می روند…

قسمت نهم سریال بی گناه

قسمت هشتم سریال بی گناه 

گذشته

ابریشم اولین دخترش، یعنی فروغ را به دنیا آورده، رشید و بهمن هم به دیدنش رفته اند، پرستار بهشون تبریک میگه و بعد تنهاشون میذاره، رشید دخترشون را بغل می کنه و با هم حرف می زنند، بعد هم بهمن را صدا می کنه تا فروغ را ببیند…

قسمت هشتم سریال بی گناه

قسمت هفتم سریال بی گناه 

گذشته

فروغ برای چاپ کردن کتابش پیش ناشرش رفته و درباره داستانش با او حرف می زنه و به یه سری از سوالات ناشرش جواب میده و ناشرش میگه این داستان واقعیه و از دل برآمده ولی کاش دو تا شخصیت اصلیش بهم می رسیدند که او میگه اگر داستان و قبول ندارید پس من با انتشارات دیگه ای صحبت می کنم که ناشرش نمی پذیره و باهاش قرارداد می بنده…

قسمت هفتم سریال بی گناه

قسمت ششم سریال بی گناه 

گذشته

بهمن در حال جمع کردن وسایلش است، فروغ هم به آن جا رفته و با او حرف می زند، حال فروغ هیچ خوب نیست، گریه می کنه و به او میگه اگر تو بری می میرم، بهمن بهش قول میده و میگه همیشه عاشقم باش منتظرم بمون من بر می گردم که فروغ میگه همیشه بدون یکی این جا منتظرته و با صدای استاد بهمن از او جدا می شود و بعد از خداحافظی با مامان ابریشم و پروین می رود…

فروغ هم با گریه مسیر رفتنش را تماشا می کند…

قسمت ششم سریال بی گناه

قسمت پنجم سریال بی گناه 

گذشته
فروغ در حال چال کردن تمام خاطرات بهمن زیر درخت خونشون است، پروین به سراغش میره و ازش می پرسه داری چیکار می کنی که او میگه بهمن با تمام خاطراتش مرد و گریه می کند…
حال
پروین در اتاق سارینا همه جا را می گردد، جانا هم به آن جا رفته، جانا از این که او داره اتاق سارینا رو می گرده، حسابی عصبیه و به داخل اتاق میره تا کمکش کنه که قبل از اومدن سارینا همه جا را جمع کنند ولی خودش دائما همه چیز را روی زمین می ریزد و به سوال های جانا درباره بهمن جواب میده که صدای در میاد و او گمون می کنه که سارینا از راه رسیده و از جانا می خواد یکم پایین معطلش کنه تا او اتاقش را جمع و جور کنه…

قسمت پنجم سریال بی گناه

قسمت چهارم سریال بی گناه 

گذشته
بهمن به خانه منیریه پدری فروغ زنگ زده تا با او حرف بزنه ولی مهتاب پاسخ گوعه و تلاش می کنه تا بتونه دل بهمن و ببره و برای خودش بکنه…
حال
مهتاب با سر و صدای فیلم برداری توی حیاط از رویا و خیال به بیرون پرتاب می شود، عصبی می شود و به سراغ آن ها میره و سرشون داد و بیداد می کنه که مادرش به سمتش میره و میگه بهمن و دیدی که او میگه نه ولی مادرش متوجه میشه که داره الکی میگه و ازش می خواد بهمن و فراموش کنه تا بهترین ها به سمتش برن که او میگه نشدنیه و میره…

قسمت چهارم سریال بی گناه

قسمت سوم سریال بی گناه 

گذشته
فروغ تنها در خیاط نشسته است که خواهرش پروین به سمتش میره و میگه تو رو خدا بیا منوچهر و دریاب و برای خاستگار ها چایی بیار که فروغ میگه باورم نمیشه، بهمن یه همچین کاری باهام کرده و پروین میگه این اتفاق افتاده و بابا هم دروغ نمی گه، بهمن ازدواج کرده و دست او را می کشد تا پیش خاستگار ها بروند...

قسمت سوم سریال بی گناه

قسمت دوم سریال بی گناه 

گذشته
بهمن به همراه دوستش جلیل یواشکی در حال انجام کاری در انباری هستند که فروغ میره سمتشون و میگه چی داشتین جاساز می کردین و کوتاه نمیاد که بهمن مجبور میشه و میگه چشماشو ببنده...
بهمن یک ماشین تایپ از داخل کیفی در آورده و آن را به فروغ میده و میگه تولدت یک روز جلوتر مبارکت باشه و کادوی تولدش که یک ماشین تایپ است را بهش می دهد...

قسمت دوم سریال بی گناه

قسمت اول سریال بی گناه 

آقایی روی زمین خوابیده است و تو فکر است، به نظر میاد جایی که است شبیه به یک دخمه است...
یهو از جایش بلند می شود و شروع به تیشه زدن به دیوار می کند که از توی دیوار سکه بیرون می زند و از جایش بلند می شود آن را بر می دارد و می خواهد برود که کسی جلویش ایستاده و با چاقو چند ضربه به بدنش وارد می کند....
مراسم بزرگداشت مفاخر هنر فرش ایران برپا شده است و رشید فرشباف کسی است که هنر شعر و فرش را با هم تلفیق کرده و لقب شاعر فرش را به خود اختصاص داده است...

قسمت اول سریال بی گناه

نوشته خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال بی گناه اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 22 دی 1401 ساعت: 13:52