خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال جیران

ساخت وبلاگ

قسمت 27 <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=جیران'>جیران</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت 27 سریال جیران را خواهیم داشت. این سریال به کارگردانی حسن فتحی و اسماعیل عفیفه ساخته شده است که هر هفته جمعه از پلتفرم فیلیمو پخش می شود.

قسمت 27 سریال جیران

ناصرالدین شاه به همراه جیران به تفرج گاه سلطانی رفته اند، جیران تاب بازی می کند و سلطان برای شعر می خواند و او را هم قبیله ای اش می خواند.
جیران به او میگه چرا داخل حرمسرا برام نخوندی که او میگه همه با ولیعهدی پسرمون مخالفن و امروز بزرگان قاجار برای نصیحت جمع شده بودند که من هم پیچوندمشون.
ناصرالدین شاه، جیران را ملکه مادر آینده خطاب می کند و پسرشون را درخت عشق که جیران یهو یاد ننه آشوب می افته و حالش خراب میشه.
خواجه روشن سیاه بازی راه انداخته و نقره را با بر پا کردن آشوب به داخل اندرونی جیران می فرستد تا بلایی سر گل پسر شاه بیاورد.
سیاوش، به باغ اندرونی شاه رفته و با سارای گرجی حرف می زنه و میگه دارم به هر چیزی فکر می کنم تا تو رو از این جا نجات بدم و با جواب آره سارا برای رهایی از قصر خیالش راحت میشه.
نقره به بالای سر محمد میرزا رفته و سمی از داخل آستینش در می آورد تا به خورد او بدهد.
سیاوش به او میگه هر کاری که خواستی به رحمت پنج سنگی بگو، سارا هم میگه خواجه روشن و نقره برادرمو گروگان گرفتند تا هر کاری که میگن و انجام بدم و بعد هم به سیاوش میگه او فعلا از خلوت شاه معاف شده و زودتر نجاتش بده تا اون اتفاق نیوفتاده.
خواجه گلشن، نقره را می بیند که از اندرونی جیران خاتون بیرون اومده که نقره میگه مهدعلیا ازم خواسته تا جاسوسیشو بکنم و حرف بزنی بدبخت میشی.
مهدعلیا با بلند شدن بی اندازه سر و صدای خواجه ها خودش آن ها آروم می کند، گل نسا بعد از آروم شدن جو یهو کوکب دایه محمد میرزا را می بیند و شوکه می زنه تو سرش و می فهمه بچه داخل اندرونی تنهاس و بدو به آن جا میره ولی با دیدن محمدمیرزا که آروم خوابیده خیالشون راحت میشه.
گلشن و روشن با هم به حمام رفته اند و گلشن قضیه نقره را به روشن میگه، روشن هم کمی با او حرف می زنه و در آخر گلشن را زیر آب می کنه و میگه من یک مرد کاملم و می کشتش که این صحنه از چشم های نقره پنهان نمی ماند.

شاهزاده مرده و دکتر هم آن را برای خواجه باشی تایید می کند، همه داخل حرمسرا پشت در اندرونی جیران جمع شده اند و کمی بعد مهدعلیا هم شرف یاب میشه که دکتر باز به همه تاکید می کنه و فوت شاهزاده را تسلیت میگه که همه شروع به گریه و بی تابی می کنند، تاجی هم خودش را شوکه و ناراحت نشان می دهد، حتی مهدعلیا هم جا خورده و مشکوک از دکتر علت مرگ را جویا میشه که او میگه ممکن تب یا مصمومیت باشه که مهدعلیا میگه اعلام کنید تب تا بلوای جدیدی بر پا نشه.
نقره با روشن داخل حمام است و میگه کار محمد میرزا تموم شده، روشن هم جنازه گلشن را از آب بیرون می کشد و او را معشوقه خودش خطاب می کند و ازش می خواد که از حالا به بعد با هم باشن و بعد جنازه گلشن را دو تایی از آن جا می برند.
کاروان همایونی به سمت قصر در راه است، جیران و ناصرالدین شاه هم داخل درشکه با هم حرف می زنند و از آینده پسرشون حرف می زنند. سلمان جلوتر می رود که قراوولی را از دور می بیند و می فهمد که پیک ویژه است، سروان دستور ایست میده و منتظر می ماند تا خبر برسد.
ناصرالدین شاه و جیران سراسیمه به قصر می روند، نه ناصر و نه جیران هیچ کدام نای ایستادن رو پاهاشون و ندارند، مهدعلیا جیران را در آغوش می کشه و بهش تسلیت میگه ولی جیران حالش خوش نیست و پسرش را در آغوش می کشد و بی تابی می کند، از طرفی دیگر سلمان هم سلطان را در آغوش گرفته تا زمین نخورد.
سیاوش به عمارت کفایت خاتون بازگشته و به یکی از خواجه ها میگه به خاتون تون بگید اگر نمی خواد بازم دوباره برم، خودشو بهم نشون بده چون باش حرف دارم.
جیران جنازه شاهزاده اش را داخل اندرونیش در آغوش گرفته و براش لالایی می خونه، عزیز آقا و گل نسا هم پشت در بهش التماس می کنند تا در و باز کنه که او از جاش بلند میشه و بعد از فوش دادن بهشون در را می بندد و به داخل پیش پسرش بر می گردد.
ناصرالدین شاه به سلمان دستور میده که خودش پیش جیران بره و جنازه را ببرد، عزیزآقا و گل نسا، جیران را گول می زنند، سلمان هم با دو تا از قراوول جنازه را از توی گهواره بر می دارد و بیرون از قصر او را به خاک می سپارند و جیران هم داخل اتاق بی تابی می کند و حالش خوش نیست.
روز بعد
زن اول ناصر به همراه خواجه اش به دیدن ننه آشوب رفته و از فوت شاهزاده جدید میگه که ننه آشوب دستمالی به او میده تا آن را به جیران بدهد.
شاه بر سر خاک پسرش رفته و از چهره اش مشخصه داغ پسر داغونش کرده و شروع به گفتن از پسرش و میوه عشقش به سلمان می کند و رو خاک پسرش زانو می زند و با خدا دعوا می کند.
سلمان هم با دیدن حال سلطانش گریه می کند و شاه هم فریاد می زنه کفر گویی می کنه و خاک بر دهانش می ریزد که سلمان از آغوش می گیرتش تا آرامش کند

نوشته خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال جیران اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 165 تاريخ : پنجشنبه 22 دی 1401 ساعت: 13:52