شعر با گل نرگس
صدای باد می اید
و می بوید همی مادر در ان ،ان عطر نرگس را
همان نرگس که از بام تا بامی ز اسبان تاب بر میداشت
همان نرگس که یک گیسو به سر داشت
که گیسویش به دامانش نظر داشت
همان نرگس که صد را زیر سر داشت
همان نرگس که لبخندی به لب داشت
همان نرگس که میرقصید غم ها را
و مادر همچنان در این غروب سرد می گرید
و نرگس بر لبان او
همان نرگس که وقت عشق
شهر آشوبش نمی دیدی
همان نرگس که شادت کرد در صحرای بی رویا
و نرگس عشق میجوید در این صحرا
و نرگس شور عشقش را و جسمش را در این امواج دریا برد
و نرگس با لبانش عشق را فریاد میگوید
و نرگس در میان جمع تنها بود
و نرگس باز میخندد و چون شمعی فروزان است
و نرگس عشق در اغوش سر از پایش نمی بیند
و دنیا را به نام خود
و مردش در میان حرص دنیا بود
و بر عشقش جفا میکرد. خطا میکرد
و نرگس همچنان فریاد عشقش را ادا میکرد
و از نرگس ندیدم من نگاهی حصرتی اهی
و نرگس را لبانی سرخ شرمش بود
و نرگس عشق می افزود
و ان کفتار بد طینت به پستی راه می پیمود
و نرگس هم چنان عاشق
سیه روزی خبر امد
که ان نامرد مرد نرگس عاشق
به جز نرگس بغل دارد
و نرگس را نبودش این چنین تابی
نبودش کس به جز سیمای مهتابی
پدر درگیر بنگ است و مادر گرم جنگ است و
و نرگس در میان شهر تنها تر
و نرگس گرم این فکر است که راهش را چه کس پیمود
و بارش انچنان سنگین در این تاریک شب
و نرگس را نبودش شور دیگربار
و نرگس عشق را پایان نمیبیند
و پایان داد بر راهش
که عشقش بد نمی خواهد
و چون ناری که سرخی میفروشد
زمین را سرخ کرد نرگس
و در سرخی همی خوابید ان نرگس
و نرگس نیست لبخندی برایش
دگر نایی نماندست نرگس افسانه گون را
و نرگس بر لب تختی ارام است
و صد کس در کنارش دیده خون بار است
دگر نرگس ندارد اه جانی
دگر نرگس ندارد اشک و آهی
و نرگس در میان تخت ارام است
و مادر دیدگانش تر
که میدیدش همی مادر سال تا سالی
و نرگس چون توان شمع نازک تر
و در روزی که نرگس رفت
تار می امد به چشمانم همه دنیا
و صد افسوس میخوردم
اگر صد هور هم اید
اگر صد بال بگشاید
برای نرگسک دیر است
و نرگس نیست تکراری برایش
شاعر فرزاد ارجمند
شعر در وصف گل نرگس
گل نرگس
از این روز دوشنبه اول ماه/هلال نیمه ی شعبان که دیدم
گرفتم ختم قرآن با تو مهدی/که از ربم حقایقها شنیدم
تو ای حجت،دلیل هرچه بودن/حریق آتش قلبای سوسو
منادی را خبر دادی بگوید/که باز این جمعه هم بسته به یک مو
گل نرگس براندوه دل خود/دعای عهدخواندم تا بیایی
سره سجاده ام بیدارم امشب/کدامین جمعه را مهمان مایی؟
گل نرگس بگو باما تو قهری/مناجات سحرگاهان شنیدی
بگو بی شرمیای کوفیان را/در این خاک و وطن هرگز تو دیدی
بگو ای حضرت خیرالبشرتو/که تنها ناجی و نور امیدی
چراغ جمکران روشن ز رویت/کدامین خانه را سکنی گزیدی؟
بگو آقاوسرور ای ثریا/که تاعرش و عروج کبریایی
بگو ای نیمه ی ماه پیمبر/در این شبهای تنهایی کجایی
بگو آقا از این جورو جماعت/در این دنیای فانی دل بریدی
نگاه طفلک بیمار تب دار/بغل بر سینه ی مادر ندیدی؟
شبی از داغ دیدار وجوهت/ی دست برآل یاسین تو بردم
دعاو هرچه نجوای شبانه/قسم بر نام شیرین تو خوردم
بگم آقا به نام دین تو بد/رفیقان نا رفیقیها چه کردند
عدالت را تبر بستند یک شب/همانهایی که میگفتندمردند
بگم آقا چه خونهایی به ناحق/زمین را بی کفن سیراب کرده
به پای ضربه های نابرابر/پدر را همچو شمعی آب کرده
بگم آقا حدیث تلخ قصه/کدامین مکتب این شعریادداده
همان دخترکه از تنگدستی و فقر/حیا و عفتش بر باد داده
شاعر اسمر شجاعان
شعر در مورد گل نرگس
نرگس چشم _ من تویی نرگسی
**
نرگس_ چشم _ ما تویی نرگسی
نرگس _ مست ما تویی – نرگسی
زیبنت _ باغ_ ما تویی – نرگسی
چشم و چراغ_ ما تویی- نرگسی
**
منتظر_ چشم توام نرگسی
خادم _ دو چشم توام نرگسی
بیداری و خواب ما تویی نرگسی
خواب و خیال ما تویی نرگسی
**
نرگس مست شیرازم نرگسی
نرگس مست چشمانم نرگسی
نرگس رویایه هام تویی نرگسی
نرگس بستانم تویی نرگسی
**
می میرم مو زنده میشم به عشقت
میخوابم موو بیدارم می شم به عشقت
جون میگیرم و جون میدم به عشقت
زنده میشم و می میرم به عشقت
**
به کی بگم اسیر شدم به عشقت
به کی بگم اسیر شدم به چشمت
به کی بگم که سوز شده به چشمت
به کی بگم که پیرشدم به هجرت
**
به کی بگم مرثیه دلم رو
به کی بکم من درد هایه دلم رو
به کی بگم من راز این دلم رو
به کی بگم رازهایه سینه ام رو
شاعر حسن بذرگری( آیین)
"نرگس جادو"
امروز گنه کردم و در دام فتادم
از راه گذر کردم و در چاه فتادم
شاید که در این سلسله تقدیر همین بود
یا از پی تقصیر در این دام فتادم؟
من در خبرم از گنه دیده زارم
آندم که تو را دید در این دام فتادم
آن نرگس جادو گذر از چشم چنان کرد
کاندر پی تدبیر پی نام فتادم
از نام گذر کردم و بر بام نشستم
صد بار گذر کردم و صد بار فتادم
سرمست ز سوسن شدم و سنبل و لاله
آنقدر دویدم که سرانجام فتادم
در جام،رخت جلوه گر جلوه مه بود
صد جلوه تجلی شد و در دام فتادم
روزی که در آغوش گرفتم کفنم را
با یار بگویید که من خوار فتادم
ای مرغ سحر باد صبا سوخت در این راه
افسوس،ندیدی که در این دام فتادم
شاعر بهنام بیاتی
شعر برای گل نرگس
بوی نرگس جمله باشد از تو یار
عاریت او رخ بخواهد از تو یار
گل بداد نرگس به عشقت در بهار
شوق وصل بر سبز کرد او را سوار
انتظاراو می کشد تا در خزان
می خرد او عشق یارحتی به جان
عشق یار او را زخاک در می کند
گر شنید نام از تو تاج سر می کند
هر که رویت خواهد او نرگس بدید
یا که خواهد بوی یار نرگس بچید
شاعر سید یاسین حسینی برافتابی
تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 136 تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1401 ساعت: 10:04