کرم ابریشمی که پروانه شد

ساخت وبلاگ
4.1/5 - (52 امتیاز)
نیمو شاپ

روزی روزگاری توی جنگل ، بالای یکی از شاخه های درخت روی یک برگ سبز ، یک تخم کوچولوی براق و زرد  پیدا شد.. اون تخم تک و تنها روی شاخه بود و معلوم نبود که مال کیه !

پرنده ها و حشرات با دیدن این تخم کوچولوی زرد تعجب کردند و با کنجکاوی نگاهش کردند.. اونها دوست داشتند هر چه زودتر بدونند که چه موجودی از توی تخم قراره بیرون بیاد!

یکی از روزها وقتی خورشید طلوع کرد و از پشت کوهها بیرون اومد صدای ترک خوردن تخم به گوش رسید .. تخم کوچولو لرزید و ترک خورد و سر و کله یه حشره کوچولو پیدا شد.. فکر می کنید اون چه حشره ای بود بچه ها؟

بله اون یک کرم ابریشم بود ! کرم ابریشم سبز از تخم بیرون اومد و خودش رو کش و قوسی داد و سرش رو به طرف آسمون بالا برد .. کفشدوزک و عنکبوت و حشره های دیگه از دیدن کرم ابریشم شگفت زده شده بودند. اونها تا حالا روی درختشون کرم ابریشم نداشتند و از دیدن کرم تازه وارد هیجان زده شده بودند .

کرم ابریشم چرخید  و شروع به نوک زدن به برگ ها کرد ولی اون هنوز کوچیک و ضعیف بود و نمی تونست برگها رو بخوره ..

روز بعد که خورشید از پشت کوهها بیرون اومد و نورش رو در سرتاسر جنگل پخش کرد، کرم ابریشم هم چشمهاش رو باز کرد .. اون گرسنه بود و باید خودش رو سیر می کرد تا بتونه رشد کنه و قوی بشه ..

کرم ابریشم از برگ سبزی که زیرش بود می خورد تا خودش رو سیر کنه .. روزها گذشت و کرم ابریشم بزرگ و بزرگتر شد. اون هر روز برگ می خورد و بعد زیر نور آفتاب به خودش کش و قوسی می داد و چرت می زد.

پرنده ها و حشرات دیگه به این فکر می کردند که چرا کرم ابریشم اصلا از جاش تکون نمی خوره یا چرا اصلا از درخت پایین نمیره!

صبح روز بعد وقتی همه حشرات از خواب بیدار شدند دیدند که کرم ابریشم داره یک چیز نرم و سفید دور خودش درست می کنه .. انگار که اون داشت یک لباس سفید تنش می کرد.. بله بچه ها کرم ابریشم داشت برای خودش پیله درست می کرد! یک پیله ابریشمی سفید و نرم که قرار بود دور تا دور کرم ابریشم رو بپوشونه!

حشره های دیگه از کارهای کرم ابریشم سر در نمی آوردند. اونها نمی فهمیدند چرا کرم ابریشم این کار رو می کنه! پیله کرم ابریشم نرم و سفید و البته محکم بود و با یک نخ نازک به برگ سبز وصل بود..

روزها می گذشت و کرم ابریشم داخل پیله اش بود و دیگه بیرون نمی اومد. حشره های دیگه با تعجب به اون نگاه می کردند. اونها فکر می کردند که برای کرم ابریشم اتفاقی افتاده که دیگه از پیله اش بیرون نمیاد و حتی تکون هم نمی خوره!

اونها خبر نداشتند که توی پیله چه اتفاقهای عجیب و شگفت انگیزی داره میفته .. باد ملایمی وزید و پیله سفید رو تکون داد. پیله انگار خواب بود و هیچ تکونی نخورد! کفشدوزک گفت: ” من که فکر می کنم اون مرده !” بله بچه ها ! بیرون از پیله هیچ خبری از زندگی نبود ولی داخل اون قلب کوچکی می تپید و زنده بود..

یک روز صبح که خورشید دوباره طلوع کرده بود، صدای آواز پرنده ها جنگل رو پر کرده بود و شاخه های درخت با نسیم ملایم حرکت می کرد. پاهای کوچولویی پیله رو پاره کرد و از اون بیرون زد.. پیله شکسته شد و چهارتا بال بزرگ و زیبای آبی از اون بیرون اومد و یک پروانه بزرگ و آبی بالهاش رو به آرومی باز کرد.

همه حشره ها با تعجب به پروانه زیبایی که از پیله اومده بود نگاه می کردند.. واقعا باورکردنی نبود! از یک پیله سفید و بی حرکت که اونها فکر می کردند مرده یک پروانه زیبا بیرون اومده بود.. بله ، کرم ابریشم حالا تبدیل به یک پروانه زیبا شده بود!

پروانه به آرومی پرواز کرد و از شاخه بلند شد .. اون سفر طولا نی ای در پیش داشت و باید به دشتهای دور پرواز می کرد و پیزهای جدیدی رو تجربه می کرد.. پروانه بالهاش رو باز و بسته کرد و گفت:” ازت ممنونم درخت زیبا که این همه روز خونه گرم و راحت من بودی و از وقتی که من یک تخم کوچولو بودم تا الان که یک پروانه شدم بهم پناه دادی ..خیلی زود برمیگردم تا من هم یک تخم زرد کوچیک روی برگهات بزارم .. خداحافظ دوستهای من..” بعد هم بال زد و به طرف آسمون رفت..

همه حشره ها با اشتیاق پرواز کردن پروانه رو تماشا کردند و باهاش خداحافظی کردند..

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 17 اسفند 1401 ساعت: 23:41