خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۱۴ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/'/last-search/?q=داستان'>داستان</a>'>داستان</a> یک پری

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

وقتی نسلیهان با فواد میخوان وارد شرکت بشن همزمان ملیس با مریح خارج میشن که ملیس فواد را میشناسه و میگه این کنار نسلیهان چیکار میکنه! مریح میگه میشناختیش؟ ملیس میگه آره واست تعریف میکنم امیدوارم منو نشناخته باشه! نسلیهان میخواد بره داخل شرکت اما نگهبانان سعی میکنن جلوشو بگیرن که از سر و صدا اونور به اونجا میره و میگه اینجا چخبره؟ نتونستین کارتونو درست انجام بدین؟ نسلیهان باهاش دعوا میکنه و میگه تو کیو داری از شرکت بیرون میکنی؟ هان؟ تو اصلا کی هستی؟ اونور میگه من همه چیو ازت گرفتم نسلیهان میگه نمیتونی جلسه میزارم با هیئت مدیره اونور میگه تو حتی حق امضاء و رأی هم نداری! فردی به اونجا میاد و میگه چیکار میکنین بچه ها؟ جلوی همه دارین دعوا میکنین؟ نسلیهان میگه تو پس اینجا چیکاره ای؟ چرا گذاشتی همچین کاری کنه؟ فردی میگه نسلیهان خانم تمام اختیارات پدرتون دست اونور هستش اینو که میدونین منم کاری نمیتونستم بکنم! نسلیهان بعد از کمی بحث کردن میگه تقاص این کارتو پس میدی میبینی که کی این وسط برنده میشه و از ساختمان بیرون میره. نسلیهان به خانه برمیگرده و تمام ماجرارو برای هاریکا تعریف میکنه و میخواد بره اتاق پدرش که هاریکا میگه بزار من باهاش حرف بزنم اما نسلیهان میگه این موضوعیه که باید خودم بهش اول بگم و به اتاق حمید میره. او بهش میگه میدونم که خبر داری چیشده چون بدون اجازه خودت هیچ اتفاقی تو شرکت نمیوفته حمید میگه گفت بودم بهت که کاری نکن که آبروی خانوادگی‌مون بره اما گوش نکردی نسلیهان میگه من چندبار باید بگم؟ اون اخبارو من پخش نکردم! بعد از کمی بحث کردن وقتی میبینه حمید اصلا پشیمون نیست و از اونور طرفداری میکنه و پشت اونه با ناراحتی از اونجا میره. صدری سر قرار با ظفر رفته ولی کمی دودله که بهش بگه یا نه اما وقتی کیف پول را میبینه چشماش برق میزنه.

ظفر میگه اگه نمیخوای چیزی بگی کیفو بده برو اما صدری میگه میگم اون دختر ملیس خیلی باهوشه خیلی اطلاعات درباره اسب ها میدونه تو کارش حرفه ایه ولی همه ی اینارو از پدرش یاد گرفته مادرش مرده درسته ولی پدرش هنوز زنده ست و حالا حالاها هم قصد مردن نداره! ظفر میگه تو اینارو از کجا میدونی؟ صدری میگه چون پدرش منم! ظفر جا میخوره که صدری میگه اونجا هم خونه مون بود و عکس های خانوادگیم نشون میده و میگه تو لندن به دنیا نیومده و همه چیزو میگه ظفر شوکه میشه. صدری وقتی پولو میگیره به خانه برمیگرده و سریعا ازش عکس میگیره با یه پیام طولانی برای ملیس میفرسته. ملیس که حسابی حالش بده چون اونور باهاش خداحافظی کرد و بیگه را انتخاب کرده با دیدن پیام شوکه میشه و به پدرش زنگ میزنه و باهاش دعوا میکنه سپس تلفنو قطع میکنه و به مریح میگه جنگیدن تموم شد همه چیز برملا شد! ظفر حسابی بهم ریخته و به رستوران امید رفته اونجا در حال نوشیدنی خوردنه که حالش کمی بهتر بشه امید میره پیشش و میگه چیشده؟ تاحالا اینجوری ساکت ندیده بودمت بیشتر از نیم ساعت ساکت نبودی تا حالا دارم نگران میشم چیشده؟ ظفر باهاش سربسته درد و دل میکنه و امید سعی میکنه آرومش کنه و دلداریش میده. تا شب ملیس و مریح باهمدیگه نوشیدنی و کلی هله هوله خوردن و گریه میکنن ملیس بهش میگه ببخشید قرار بود پیشرفت کنم تورو هم بالا بکشم اما نشد مریح با کلافگی میگه بس کن دیگه این چه حالیه که پیدا کردیم؟ مگه آخر زمون شده؟ ما خیلی باهوشیم از پس هم چیز برمیایم یه راه دیگه پیدا میکنیم واسه پیشرفتشان ملیس میگه یعنی الان نمیخوای ترکم کنی؟ مریح میگه میخوای منو از سر خودت باز کنی؟

ملیس میگه نه همیشه همه منو از سر خودشون باز میکنن سپس همدیگرو بغل میکنن که برای ملیس پیام میاد مریح میبینه و میگه ظفر پیام داده. ملیس با استرس باز میکنه که میبینه نوشته شب برای شام منتظرتم. مریح ازش میخواد تا نره اما ملیس میگه باید برم حداقل یه پایان باشکوه داشته باشم و به مریح میگه برای آخرین بار خوب درستم میکنی؟ سپس باهمدیگه به اتاق میرن و مریح شروع میکنه به آرایش کردن ملیس و در آخر تیپ مشکی میزنه و به طرف خانه حمید راهی میشه. اونور پیش بیگه رفته و بهش میگه شیرینی مورد علاقه ات را گرفتم و آوردم بیگه میگه چرا اینجایی؟ برو اونور میگه نمیتونم تنهات بزارم بیگه میگه ولی من به تنهایی احتیاج دارم سپس میگه اگه میخواد بمونه تو چشمام زل بزنه و بگه که دوسش داره اما اونور نمیتونه و معذرت خواهی میکنه بیگه ازش میخواد تا بره. تو مسیر برگشت به خانه حمید اونور زن و مردی را سوار بر اسکوتر میبینه که یاد خودش و ملیس میوفته و لبخند میزنه. ملیس با ترس به خانه حمید میره و میبینه که همه جمع شدن سر میز شام و از اینکه هرلحظه امکان داره همه واقعیتو بفهمن استرس داره اما ظفر بعد از کمی طفره رفتن کنار صندلی ملیس میشینه و میگه حاضری باهمدیگه شروع کنیم به شناختن خودمون؟ و پیشنهاد ازدواج میده همگی شوکه و خوشحال میشن اما ملیس که شوکه شده از اونجا میره ظفر جلوشو میگیره تو حیاط و باهاش حرف میزنه ملیس میگه مسخره ام میکنی؟ اول میوفتی دنبالم و بعد که حقیقتو میفهمی ازم خواستگاری میکنی؟ من ملیس نیستم زینبم! ظفر میگه اولش خیلی عصبی و ناراحت شدم ولی بعد که فکر کردم عاشق هوش و ذکاوتت شدم اون شجاعتت! بعد نمیدونستم که چی باعث شده بهت جذب بشم و وقتی امشب اومدی اینجا فهمیدم عاشق زینبم اون جسور بودنت! بعد از کمی حرف زدن دوباره ازش خواستگاری میکنه که ملیس خوشحال میشه و قبول میکنه و در انتها همدیگرو در آغوش میگیرن که همگی از پشت پنجره اونارو نگاه میکنن و خوشحال میشن همان موقع اونور از راه میرسه و با دیدن اونا شوکه میشه……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

نوشته خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1402 ساعت: 22:34