وقتی راکون کوچولو یک فیلم ترسناک دید

ساخت وبلاگ
4.1/5 - (16 امتیاز)

توی جنگل بلوط راکونی زندگی می کرد به اسم جیلی .. یک روز جیلی یک فیلم خیلی ترسناک رو تماشا کرد که صحنه های ترسناک و ناراحت کننده ای داشت.. اون بعد از دیدن اون فیلم خیلی ترسیده بود و نگران و ناراحت بود. اون دوست نداشت به چیزهایی که دیده فکر کنه و اصلا دلش نمی خواست یادش بیاد چه اتفاقی افتاده .. برای همین جیلی تصمیم گرفت که هر طوری شده دیگه به اون فیلم و اتفاقهاش فکر نکنه .. حتما اینطوری حالش بهتر می شد.

به نظر فکر بدی نبود.. جیلی تمام تلاشش رو می کرد که به چیزهایی که دیده بود فکر نکنه.. صبح ها از خواب بیدار می شد ، مسواک می زد و به مدرسه می رفت.، با خواهرش شوخی می کرد و با دوستهاش بازی می کرد .. همه چیز به نظر عادی بود. اما یک حسی در درون جیلی وجود داشت که اون رو اذیت می کرد.. اون هر چقدر هم که سعی می کرد کارهای همیشگی اش رو انجام بده ولی اون حس از بین نمی رفت..

جیلی مجبور بود بیشتر بازی کنه، تندتر بدوه و بلندتر آواز بخونه تا اتفاق های وحشتناکی که دیده بود رو فراموش کنه .. اما یک اتفاقی که افتاده بود این بود که اون کمتر احساس گرسنگی می کرد و انگار کم اشتها شده بود.. بعضی وقتها دل درد یا سردرد هم سراغش می اومد و خیلی وقتها غمگین بود ولی نمی دونست چرا! 

بعضی وقتها هم نگران و مضطرب بود ولی باز هم دلیلش رو نمی دونست!

خیلی از شبها نمی تونست درست بخوابه و خواب راحتی نداشت! و وقتی هم که خوابش می برد خوابهای بد و عجیب و غریب می دید و با ترس از خواب بیدار می شد!

همه این چیزها باعث شده بود که جیلی بیشتر وقتها خشمگین و عصبانی به نظر برسه و توی مدرسه کارهایی بکنه که سابقه نداشته !  با دوستهاش رفتار خوبی نداشت و کارهای خشونت آمیز انجام میداد.. به خاطر این کارها معلمش بهش تذکر می داد و جیلی بیشتر ناراحت میشد .. جیلی دلیل این احساسات ناراحت کننده اش رو نمی دونست اون واقعا گیج شده بود !

یک روز یکی از معلم های مدرسه جیلی که خیلی مهربون بود از جیلی خواست که به اتاقش بره و با هم حرف بزنند. خانم معلم فهمیده بود که جیلی رفتارش تغییر کرده و بیشتر وقتها نگران و ناراحته ..

خانم معلم از جیلی خواست که خوب فکر کنه و بگه الان چه احساسی داره ..جیلی با دقت به حرفهای خانم معلم گوش داد.. اونها همین طور که با هم حرف می زدند مشغول بازی شدند .. جیلی وقتی با خانم معلم حرف میزد احساس بهتری داشت..

یک بار وقتی که جیلی و خانم معلم با هم حرف میزدند، خانم معلم از جیلی خواست که فکر کنه و ببینه وقتی که عصبانی میشه چه احساسی رو تجریه می کنه و نقاشیش رو بکشه ! شاید به نظرتون عجیب بیاد که مگه میشه آدم احساسش رو بکشه! اصلا احساس آدم چه شکلیه؟! ولی جیلی این کار رو کرد .. بعد از اون ، جیلی چند تا نقاشی دیگه هم کشید..

یک نقاشی از دردی که توی دلش احساس می کرد! یک نقاشی از خواب های بدی که شبها می دید ، یک نقاشی از ترسهایی که احساس می کرد  و آخر از همه یک نقاشی از اتفاق وحشتناکی که توی فیلم دیده بود!!

خانم معلم و جیلی در مورد نقاشی هاش با هم حرف زدند. جیلی گفت که خودش رو به خاطر دیدن اون فیلم و اتفاقهای ترسناکش مقصر می دونه و به خاطر همین همیشه نگران و ناراحته ..

خانم معلم گفت:” نه جیلی .. تو نباید خودت رو سرزنش کنی.. تو نمیدونستی که اون فیلم ممکنه صحنه های بد و ترسناکی داشته باشه .”

جیلی خیلی با خانم معلم حرف زد و در مورد خوابهای بدش و ترس ها و نگرانی هاش به خانم معلم گفت. گفتن این حرفهای برای جیلی اصلا آسون نبود .. خانم معلم جیلی رو تشویق کرد و بهش افتخار می کرد که داره تلاش می کنه تا در مورد ترسهاش و چیزهایی که گفتنشون راحت نیست حرف بزنه ..

جیلی بعد از اینکه کلی در مورد احساساتش با خانم معلم حرف زد احساس سبکی و آرامش کرد. اون فهمید که که حرف زدن در مورد احساساتی که تجربه می کنه باعث میشه که حالش بهتر بشه و احساس قدرت بیشتری بکنه ، و وقتی که قوی تر باشه کمتر احساس خشم  و عصبانیت به سراغش میاد و آرامش بیشتری داره ..

جیلی هنوز اون فیلم و اتفاقهای ترسناک رو فراموش نکرده بود ولی حالا دیگه خبری از اون همه ترس و نگرانی نبود.. سردرد و دل دردش خیلی بهتر شده بود  و شب ها دیگه خواب های بد نمی دید.. اون حالا دیگه حالش خیلی بهتر بود و از اینکه تونسته بود احساساتش رو به خوبی بشناسه و در موردشون حرف بزنه احساس قدرت می کرد.. راستی جیلی تصمیم گرفت که دیگه هیچ وقت فیلمی رو که نمیدونه مناسب سنش هست رو تماشا نکنه..

بله بچه های عزیزم .. یادتون نره که همونطوری که بدنمون برای سالم و قوی موندن به غذاهای سالم و مقوی احتیاج داره ، فکر و ذهنمون هم برای اینکه سالم و قوی و آروم باشه باید چیزهای خوب ببینه و بشنوه .. پس باید سعی کنیم که حواسمون به فیلم ها، کارتون ها ،آهنگ ها و چیزهایی که می بینیم و می شنویم باشه تا خوراکی های خوبی به ذهن و مغزمون برسونیم ..

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 83 تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1402 ساعت: 12:42