داستان کودکانه پرستو و درختان همیشه سبز

ساخت وبلاگ
3.6/5 - (10 امتیاز)

برای شنیدن قصه اندکی صبر کنید و بعد از بارگذاری پلیر روی دکمه پلی کلیک کنید

افزودن به علاقه مندی ها
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

پرستو و درختان همیشه سبز
روزهای آخر پاییز بود و کم کم زمستان از راه می رسید. پرستوها خودشون رو آماده می کردند که به مناطق گرمسیر جنوبی کوچ کنند تا از سرمای زمستان در امان باشند. اما در این بین پرستوی کوچکی بود ک بکی از بالهاش شکسته بود و نمی تونست به خوبی پرواز کنه.. پرستوها باید کوچ می کردند و نمی تونستند منتظر پرستوی کوچک بمونند.
یک روز صبح همه پرستوها آماده پرواز شدند و به پرستوی کوچک گفتند:” هوا داره کم کم سرد میشه و ما باید قبل از برف و باران به سمت جنوب پرواز کنیم.. تو نمی تونی با ما بیای؟” پرستو کوچک آهی کشید و گفت:” نه من با این بال شکسته نمی تونم پرواز کنم.. همین جا می مونم ..” پرستوها گفتند:” باشه پس دوباره در فصل بهار که برگشتیم همدیگه رو خواهیم دید..” و همگی به سمت جنوب پرواز کردند.

پرستو و درختان همیشه سبز

پرستو نگاهی به دور و برش انداخت و با خودش گفت:” من برای زمستان احتیاج به یک لانه گرم و نرم دارم، باید قبل از اینکه هوا خیلی سرد بشه زودتر یک لانه مناسب پیدا کنم” اون از دور یک سری درخت خیلی بلند رو دید و تصمیم گرفت خودش رو به اونها برسونه شاید بتونه جای خوبی برای موندن پیدا کنه ..
پرستو به سختی پرواز کرد و خودش رو به درختها رسوند و به اولین درخت گفت:” سلام .. بال من شکسته، می تونم اینجا پناه بگیرم ؟” درخت نگاهی به پرستو انداخت و گفت:” تا کی می خوای بمونی؟” پرستو گفت:” تا فصل بهار” درخت گفت:” اوووه خیلی طولانیه ، متاسفم نمیشه این همه وقت اینجا بمونی”


پرستو آهی کشید و تصمیم گرفت سراغ درخت های دیگه بره، دوباره به سختی پرواز کرد و خودش رو به درخت بلوط رسوند و گفت:” سلام درخت بلوط بزرگ.. من بالم شکسته ، آیا می تونم روی شاخه های تو پناه بگیرم تا دوستانم برگردند؟” بلوط کمی فکر کرد و گفت:” اما آخه تو خیلی شلوغ و پر جنب و جوش هستی.. تمام زمستان به اطراف حر کت می کنی و مزاحم من میشی ! بهتره که اینجا نمونی ..”
پرستو با ناامیدی گفت :” باشه .. به سراغ درخت بید میرم شاید اون با من مهربان باشه و بهم پناه بده ..” پرستو دوباره پرواز کرد و به سختی خودش رو به درخت بید رسوند و با لحنی مودبانه گفت:” ای بید مهربون.. بال من شکسته آیا می تونم روی شاخه های تو لانه بسازم تا دوستانم برگردند؟” بید نگاه دقیقی به پرستو کرد و گفت:” اما من تو رو نمیشناسم .. نمی تونم اجازه بدم که اینجا بمونی .. ولی فکر کنم درختهای دیگه ای توی این جنگل باشن که به پرنده های عجیب و غریبی مثل تو پناه بدن !”
پرستو واقعا غمگین و ناامید شده بود و حالا دیگه مطمین بود که هیچ جایی برای موندن پیدا نمی کنه اون می خواست به سراغ درختهای دیگه بره که ناگهان صدای آرومی گفت:” پرنده کوچولو کجا میری؟” پرستو با ناراحتی گفت:” من غمگینم و حسابی سردمه .. میرم که بتونم برای خودم سرپناهی پیدا کنم ” صدای آرام گفت:” بیا از یکی از شاخه های من بالا برو .. من درخت صنوبر هستم ، اگر بخوای می تونی تمام زمستان رو در گرم ترین شاخه من زندگی کنی!”

قصه صوتی پرستو و درختان همیشه سبز

پرستو کوچولو باورش نمیشد که بالاخره جای مناسبی رو پیدا کرده با خوشحالی گفت:” وای باورم نمیشه ، چطوری می تونم محبت تو رو جبران کنم؟” همون موقع درخت کاج گفت:” من هم بهت کمک می کنم، من جلوی بادهای سرد رو می گیرم تا بهت نرسه و تو گرم بمونی..” صدای دیگه ای گفت:” من هم می تونم بهت کمک کنم.. من سرو کوهی هستم میتونم تمام زمستان رو به تو توت بدم .. پرنده های مثل تو توت ها و دانه های من رو خیلی دوست دارند..”
پرستو از شادی فریادی کشید و گفت:” از همتون ممنونم..”
بله اینطوری بود که درخت صنوبر به پرنده کوچک تنها لانه داد، درخت کاج اون رو از بادهای سرد شمالی محافظت کرد و درخت سرو کوهی تمام زمستان به پرستوی کوچک زخمی دانه و توت داد تا بخوره ..


پرستو خیلی زود حالش خوب شد و تمام زمستان رو به راحتی در کنار درختان همیشه سبز موند. با اومدن بهار پرستو کم کم آماده شد که به محل زندگی خودش برگرده اون به درخت صنوبر و کاج و سرو گفت:” من ازتون ممنونم .. امیدوارم روزی بتونم محبت های شما رو جبران کنم .. من حالافهمیدم که به خاطر مهربونی و همدلی شماست که شما همیشه و در همه فصل های سال سبزید و برگهای سبز دارید.. درختهای همیشه سبز درختهای مهربون و بخشنده ای هستند..”
درختها لبخندی زدند و به پرستو گفتند:” هر وقت دوست داشتی می تونی پیش ما بیای .. شاخه های ما همیشه منتظر مهمونهای کوچکی مثل تو هستند..” پرستو با خوشحالی پرواز کرد و رفت تا دوباره دوستانش رو ببینه و از مهربونی درختهای همیشه سبز براشون تعریف کنه.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 192 تاريخ : دوشنبه 3 مرداد 1401 ساعت: 3:06