خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۱۵ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=مستاجر'>مستاجر</a> بی نقص

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci را مطالعه می کنید، با ما همراه باشید. این سریال ترکی به کارگردانی یوسق پیرحسن و نویسندگی نرمین ییلدیریم در ژانری درام ، مهیج ، ماجراجویی ساخته شده است. اسم انگلیسی این سریال Perfect tenant و محصول سال ۲۰۲۲ می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ دیلان چیچک دنیز، سرکای توتونچو، ملیسا دونگل، اوزلم توکاسلان، روحی ساری، بیتی انگین، دنیز چنگیز، اموت کورت، نیلسو یلماز، رامی نارین، اومو پوتگول، آلپتکین سردنگچتی، حسن شاهین تورک و …

[caption id="attachment_222589" align="aligncenter" width="2019"]قسمت ۱۵ سریال ترکی مستاجر بی نقص قسمت ۱۵ سریال ترکی مستاجر بی نقص[/caption]

خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی مستاجر بی نقص

سوزی و شوهرش نیهات حاضر شدن تا به سرکار برن. مونا و یعقوب با دیدن مادام باهاش سلام و احوالپرسی میکنن و یعقوب از جواهرات مروارید مادام تعریف میکنه که سوزی میشنوه. آنها با دیدن سوزی میرن پیشش و مونا از رنگ موهاش تعریف میکنه و میپرسه چه شماره ای استفاده میکنه سپس به یعقوب اشاره میکنه. مادام میگه من میخوام برم پیاده روی مونا میگه میشه منم قبل از سرکار رفتن بیام باهاتون؟ مادام تایید میکنه و میگه خیلیم خوب میشه. اونا به ساحل میرن و بعد تز کمی پیاده روی، روی نیمکت میشینن مونا شروع میکنه درباره ساکنین ساختمان سوال کردن که برسه به سوزی سپس شروع میکنه درباره سوزی و خانواده اش سوال کردن که مادام میگه باز کنجکاو شدی چیشده؟مونا میگه هیچی فقط میخوام از همه نظر همسایه هارو بشناسم. پلیس از اتاقش بیرون میاد که میبینه مادرش نه بهش نگاه میکنه و نه باهاش حرف میزنه پلین میگه همینجوری بابا حالمو گرفته تو دیگه اینجوری نکن! سپس با دیدن خبر دعوای مرت با اونور جانر جا میخوره و با تعجب میگه این چیه دیگه؟ و به مادرش هم نشون میده. همه تو دفتر خبرگزاری جمع شدن و درباره خبری که تو سایت درباره دعوای شب گذشته اونور جانر و یه پسر گذاشتن حرف میزنن مونا به اونجا میره و با دیدن خبر با تعجب میگه مرت؟!؟ همه فیلمو دیدن و سوزی به مرت زنگ میزنه اما او اصلا جواب نمیده و تمام مدت رو تختش دراز کشیده و به سقف زل زده. پسر همسایه میره پیش مرت و میگه فیلما همه جا هست یه عکس باهم بگیریم من بزارم تو فضای مجازی؟ و شروع میکنه باهاش عکس گرفتن اما مرت اصلا وضعیت خودشو تکون نمیده که سوزی به نیهات میگه نکنه افسرده شده! چرا اصلا تکون نمیخوره؟ از صبح همینجوری دراز کشیده! پلین مدام به مرت زنگ میزنه اما میبینه که اصلا جوابشو نمیده.

پدر پلین به اتاقش میره که پلین میگه بهتر نیست قبلش یه در بزنین؟ پدرش میگه نه از این به بعد دیگه نه نمیزارم از جلوی چشمامون دور بشی! پلین میگه به اندازه کافی از دیشب دعوام کردین بس نبود؟ پدرش میگه نه نیست! ما به خاطر تو با اون پسر دعوا کردیم و عصبانیتمونو سر اون خالی کردیم! بعد از چند دقیقه مادربزرگ پلین به اتاقش میاد و به پر پلین میگه برو از اتاق بیرون میخوام یه خورده گیاه دود کنم تا این انرژی های منفی ازمون دور بشه پلین تشکر میکنه و میگه خیلی به موقع بود! یعقوب به خانه میره که مونا را صدا میزنه او میگه تو اتاقم بیا اینجا یعقوب به اونجا میره که میبینه هنوز مونا سرش با این پرونده قتل سرگرمه و بهش میگه باید حرف بزنیم یعقوب میگه فعلا باید برم سوپرمارکت هیچی نداریم واسه خوردن مونا میگه منم باهات میام تا بین راه حرف بزنیم. تو مسیر بهش میگه من فهمیدم که چرا سوزی میخواسته پدربزرگتو بکشه! یعقوب میگه چرا؟ مونا میگه قرض و بدهی و تنگ دستیشون! پدربزرگتم از سکه ها و طلاها حرف زده بوده یعقوب باز هم باور نمیکنه و میگه تو اصلا به قیافه سوزی نگاه کن! اصلا بهش میاد قاتل باشه! سپس به داخل سوپرمارکت میره. مونا در حال نوشتن خبر هست و وقتی تموم میشه میگه من میرم بیرون کار دارم اگه افق پرسید، آهنگراش میگه میگم همین الان رفت و میخندن. مونا به یعقوب زنگ میزنه و میگه میتونی امروز کارتو زودتر تموم کنی؟ یه چیزی شده باید بیای و واسش لوکیشن میفرسته. یعقوب با عجله به اونجا میره و وقتی میرسه میبینه خبری نیست به مونا زنگ میزنه که مونا میگه جاده جنگلیه ادامه بده وقتی تا ته جاده میره میبینه مونا اونا دوتا صندلی گذاشته و با خنده میگه سورپراااایز! یعقوب با خنده نگاهش میکنه.

اونا باهمدیگه نشستن و در حال خوردن میوه و تنقلات هستن. یعقوب ازش تشکر میکنه که مونا میگه بابت انگور؟ یعقوب میگه بابت بودنت تو زندگیم اگه بگن همینجا بمون و دیگه نمیتونی برگردی هیچ گلگی نمیکنم چون با تو اینجا بودنم ترجیح میدم. مونا میگه یادت رفته؟ من جوجه تیغیم هرکیو بغل کنم و بهم نزدیک بشه اذیت میکنم یعقوب میگه تیغ های ظریفت اصلا منو اذیت نمیکنه! من ولت نمیکنم و جایی نمیرم! مونا میگه واقعا؟ یعقوب میگه آره. مونا از جاش بلند میشه و میگه ببینیم! سپس پشتشو به یعقوب میکنه و خودشو به عقب پرت میکنه که یعقوب میگیرتش آنها همدیگرو می بوسند. پلین به طبقه بالا، اتاق مرت میره. مرت با دیدنش بهش نگاه میکنه که پلین میگه اومدم هم ازت تشکر کنم هم عذرخواهی بعد از کمی حرف زدن مرت میگه نه تو واسه عذرخواهی نیومدی واسه این اومدی که ببینی افسار هنوز دستته یا نه! پلین میگه چی میگی مرت؟ مرتمیگه چرا فکر میکنی کل دنیا دور تو میچرخه؟ و باهاش دعوا میکنه که پلین میگه مریضی خودپنداری داری؟ مرت میگه اونی کهباید بهش بگی من نیستم! سپس برمیگردونتش و رو به آینه میگه به خودت باید بگی ولی هنوزم زیبایی ای کاش به همین اندازه قلبتم زیبا بود سپس میگه از اتاقم برو بیرون! مونا و یعقوب باهم دست تو دیت به خانه میرن که مادر پلین میبینتشون و میگه چیزی که گفتیم بالاخره شد دیگه از این ساختمان رفتنی نیست! سپس به هوای شکر گرفتن میره به واحد یعقوب تما چیزی متوجه نمیشه. افق به مونا میگه بره با مرت مصاحبه کنه اگه یکی دیگه مصاحبه کنه واسه همیشه اخراج میشه. مونا و یعقوب به خانه سوزی میرن اما مرت حاضر به مصاحبه نیست، مونا میره پیش سوزی و از رنگ مو شروع میکنه تا ازش سوالاتی بکنه او اشتباه برداشت میکنه و فکر میکنه داره به خاطر کودکی فقیرانش مسخره اش میکنه مونا میگه اصلا منظور من یه چیز دیگه بود! سپس از اونجا میرن به خانه خودشان…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی مستاجر بی نقص

نوشته خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی مستاجر بی نقص Kusursuz Kiraci اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 123 تاريخ : چهارشنبه 17 اسفند 1401 ساعت: 23:41