خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۱۵۴ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=خواهران'>خواهران</a> و <a href='/last-search/?q=برادران'>برادران</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

[caption id="attachment_222908" align="aligncenter" width="1584"]قسمت ۱۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران قسمت ۱۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران[/caption]

خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران

امیر هاریکا را با خودش به طرف جنگلی می‌برد که دریاچه اونجا هست اونجا امیر به روی هاریکا می‌آورد که از همه چیز خبر داره و میدونه که او آنها را لو داده سپس شروع میکنه به بدرفتاری کردن با هاریکا. هاریکا بهش میگه مجبور نیستم تو رو تحمل کنم و میخواد از ماشین پیاده بشه که امیر مچ دستش را می گیرد هاریکا برای محافظت از خودش اسپری بیهوش کننده تو صورت امیر می زند و از آنجا فرار می‌کند او سریعاً به سوسن زنگ میزنه و ازش میخواد به کمکش بره سوسن سریع با آیبیکه و آسیه به طرف لوکیشن راهی میشن. حلمیه تو بازار اورهان را میبینه و بهش خبر میده که شنگول امروز آزاد شده چشمش روشن اورهان که اصلاً از آزاد شدن شنگول خوشحال نشده به طرف خانه راهی میشه وقتی به خانه میرسه شنگول را آنجا میبینه که با روی خوش و صورتی خندان به استقبالش میره اما اورهان خیلی معمولی باهاش رفتار میکنه و در آخر بهش میگه تو اصلا عوض نشدی تغییر هم نمیکنی سپس بهش میگه که تصمیمش را گرفته و میخواد طلاق بگیره شنگول شوکه و ناراحت میشه. بچه ها پیش هاریکا می رسند آسیه بهشون میگه بزارین برم سوئیچ ماشینشو بردارم تا پیاده برگرده خونه که یه خورده تنبیه بشه وقتی دستش را از شیشه ماشین به داخل می کند تا سوئیچ را برداره امیر به هوش اومده و مچ دستش را می گیرد آیبیکه سریعاً دوباره اسپری را تو صورت امیر میزنه و بیهوشش میکنه آنها بعد از برداشتن سوئیچ ماشین سوار ماشین میشن سوزی هول میکنه و به جای جلو، دنده عقب میرود و به ماشین امیر برخورد میکنه ماشین امیر از بلندی تو دریاچه می‌افتد بچه ها شوکه میشن و نمیدونن باید چیکار کنن آسیه میخواد تو دریاچه بره و امیر را نجات بده اما بقیه جلوشو میگیرن و میگن که شنا بلد نیستی!

آیبیکه سریعاً به آمبولانس زنگ می زند تا به آنجا بیان کمی بعد عمر که با دوروک و اوگولجان تو ماشین هستند با آسیه تماس میگیرند تا ببینند کجان او میگه هاریکا حالش خوب نبود اومدیم پیشش به خاطر همین با پسرها کافه نمیرن عمر احساس میکنه آسیه نگرانه و مثل همیشه نیست اما آسیه انکار میکنه و میگه نه چیز خاصی نیست حالم خوبه بعد از قطع تماس هاریکا به بچه ها میگه باید ماشین خودمونو هم پنهان کنیم چون کسی حرف مارو باور نمیکنه دوروک عمر و اوگولجان را به خانه می رساند آن ها تو حیاط هستن که یکدفعه شنگول از خانه بیرون می آید و اوگوولجان با دیدن شنگول شوکه میشه و او را در آغوش می گیرند. شنگول عمر را هم بغل میکنه اما عمر با سردی باهاش رفتار میکنه شنگول بهشون میگه اورهان از دستم عصبانیه چون فکر میکنه اتفاقی که امروز تو رستوران افتاده زیر سر من بوده اما اینجوری نیست.

نیروهای امداد به جنگل میروند آنها ماشین امیر را بالا می کشند اما متوجه میشن که امیر تو ماشین نیست دخترها که از دور آنها را نگاه می کنند شوکه میشن آنها با خودشون میگن پس امیر کجاست؟ جستجوگران امیر را کنار دریاچه پیدا می کنند و میگن که زنده است خیال دختر ها راحت میشه آسیه به دخترها میگه اینجوری نمیشه باید بریم پیش پلیس و به همه چیز اعتراف کنن اما هاریکا میگه نه کسی حرف های ما را باور نمیکنه که از قصد نبوده همش تصادف بوده این جوری باید بریم زندان هممون مجازات میشیم سپس به همدیگه قول میدن تا از این موضوع به کسی چیزی نگن شنگول عمر و امل را به خانه خودشان می برد و به آنها و اوگولجان غذا می دهد وقتی آیییکه به خانه میرسه با دیدن شنگول جا میخوره و حسابی خوشحال میشه و او را در آغوش می گیرد. تمام شب دخترها استرس دارند که پلیس سراغشون بیاد و با همدیگه مدام در ارتباطند فردای آن روز سر میز صبحانه سوسن به آیبیکه پیام میده که تنهایی میترسه بره به طرف مدرسه و ازشون میخواد تا با هم دیگه وارد مدرسه بشن اما آسیه و آیبیکه بهانه می آورند و میگن ما کار داریم و از خانه بیرون می زنند. آکیف در خانه به سوزان میگه با نباهت و آیلا صحبت کرده و قرار شده که او را هم تو کارشان سهیم کنند و با هم دیگه مشغول کار بشن و از آنجایی که به پول احتیاج دارند حتماً قبول می کنند.....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

نوشته خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 1:10