خلاصه داستان قسمت ۱۶۷ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

ساخت وبلاگ

<a href='/last-search/?q=قسمت'>قسمت</a> ۱۶۷ <a href='/last-search/?q=سریال'>سریال</a> <a href='/last-search/?q=ترکی'>ترکی</a> <a href='/last-search/?q=تازه'>تازه</a> <a href='/last-search/?q=عروس'>عروس</a>

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۶۷ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال 2017 از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول 3 فصل در سال 2018 به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها می‌شود.

[caption id="attachment_223146" align="aligncenter" width="1894"]قسمت ۱۶۷ سریال ترکی تازه عروس قسمت ۱۶۷ سریال ترکی تازه عروس[/caption]

خلاصه داستان قسمت ۱۶۷ سریال ترکی تازه عروس

بچه ها نشستن و حسابی گرسنه هستن و نمیدونن باید چیکار کنن. سیبرکلی زنگ میزنه و خان جواب میده و باهاش خوب فرار نمیکنه سیبرکلی بهش میگه خوب من میخواستم بگیم شام مرغ میخواین یا گوشت حالا که اینجوری گفتی منصرف شدم و تلفن را قطع میکنه. گوکان کلافه میشه و باهاش دعوا میکنه که چرا اوضاع را خراب کردی نازگل به خان میگه تو بشین و میخواد با گوکان کل کل کنه که آفت بلند میشه. نازگل و آفت با هم دعوا میکنن که شیرین کلافه میشه و بهشون میگه بس کنین دیگه خسته ام کردین نزارین خواهرشوهر بازی دربیارما! سپس آنها را سرجاشون میشونه. هازار بهشون میگه الان از صبح افتادین به جون هم به جای اینکارا برین ماهی بگیرین از دریا. همگی جا میخورن که چرا به فکر خودشون نرسیده بوده سپس از همدیگه میپرسن خوب چجوری؟ قلاب نداریم که! هازار به گوکان نگاه میکنه و میگه با نیزه آنها میگن راست میگه سپس میرن با چوب های اونجا نیزه درست میکنن سپس به داخل دریا میرن. نه گوکان موفق میشه و نه خان، باران میگه من الان میرم تو جاهای عمیقتر. چند ثانیه میگذره و میبینن باران بالا نیومد شیرین استرس میگیره و میخواد تو دریا بره که خان و گوکان جلوشو میگیرن بعد از چند ثانیه باران بالا میاد و نیزه اش را نشون میده که چندتا ماهی گرفته همگی خیالشون راحت میشه و باران دوباره میره همین کارو میکنه و کلی ماهی جمع میکنه. آنها با چوب اجاق درست میکنن و بلا میگه بزارین من آتیشو روشن کنم سپس دستشو به طرف خان میگیره و میگه بده. خان میگه چیو؟ بلا میگه کبریتو دیگه خان میگه من ندارم سپس متوجه میشن که اونا نه کبریت دارن نه فندک سپس با کلافگی میگن چجوری پس آتیش روشن کنیم؟ هازار روشی بهش میگه که با چرخاندن چوب جرقه ایجاد بشه و آتیش روشن بشه.

خان این کارو انجام میده اما موفق نمیشه سیبرکلی بهشون زنگ میزنه و میگه ایندفعه بهتون میخوام کنک کنم خان میگه غذا بهمون میخوای بدی؟ سیبرکلی میگه نه آتیشو میدم. اونا با دریافت کبریت آتیش روشن میکنن و ماهی هارو کباب میکنن. بعد از خوردن کباب ماهی همانجا میگیرن میخوابن. سیبرکلی بهشون زنگ میرنه و از خواب بیدارشون میکنه وقتی بیدار میشن اونا صبحانه میخوان که سیبرکلی میگه سرگرم کنین تا بهتون غذا بدم سپس ازشون میخواد تا برقصن با آهنگی که میزاره آنها شروع میکنن به رقصیدن اما بعد از تمام شدن رقصشون واسش آواز میخونن که بازم غذایی نمیده بهشون. آسیه و معتبر و عایشه نشستن و با کامیلا حرف میزنن. کامیلا بهشون میگه مردها از زن هایی که رو پای خودشون وایسادن خوششون میاد، زن هایی که اعتماد به نفس دارن سپس ازشون میپرسه تا حالا رویایی داشتین؟ عایشه میگه من دوست داشتم دکتر بشم ولی نزاشتن درس بخونم آسیه میگه منم دوست داشتم تخصصمو تو زیبایی بگیرم ولی نزاشتن برم دانشگاه معتبر هم میگه منم رویا دارم ولی خیلی بزرگه اینا کنارش هیچیه! سپس کامیلا بهشون میگه که برن دنبال رویاهاشون هنوز میتونن برن درس بخونن. عایشه و آسیه به طرف ساختمان آموزش میرن عایشه فرم لباس بچه گانه پوشیده که آسیه مسخره اش میکنه سپس باهمدیگه وارد ساختمان میشن. عایشه وقتی وارد کلاس نهضتی میشه بهش میخندن به خاطر ظاهرش معلم بهش میگه احتیاجی نبود فرم بپوشی سپس میگه بره بشینه سرجاش. کلاس درس شروع میشه و عایشه میره پای تخته تا جواب بده سپس از معلمش میخواد تا یه چیزی بخوره چون گرسنه اش بشه نمیتونه اصلا فکر کنه. معلم بهش اجازه میده که عایشه سفره واسه خودش میچینه که همگی از دستش میخندن. از طرفی دیگه آسیه وارد کلاس میشه که معلم بهش میگه شما مادر کدوم هنر-و هستین آسیه میخنده و میگه نه بابا من خودم اومدم آموزش ببینم سپس سر کلاس میشینه.

بچه های کلاس مدام بهش تیکه میندازن و مسخره اش میکنن آسیه یکدفعه کلافه میشه و میگه تو با کی بودی؟ سپس اسلحه اش را درمیاره که همگی با ترس پناه میبرن آسیه میگه حالا جرأت داری یکبار دیگه بگو. اونا عذرخواهی میکنن که معلم میگه اسلحه را بیارین پایین وگرنه به پلیس زنگ میزنم آسیه میگه مجوز دارم سپس اونارو میترسونه. مدیر آموزشگاه عایشه و آسیه را به اتاقش میبره و به قلندر زنگ میزنه و میگه تا به اونجا بیاد. سپس اونارو از اونجا میبره. قلندر جلوی در ورودی باهاشون دعوا میکنه و میگه باید اینجا هم آبروی منو میبردین؟ سپس به عایشه اشاره میکنه و میگه این چه سر و وضعیه که واسه خودت درست کزدی مثل بچه دبستانیا! عایشه میگه من کار بدی نکردم اومدم درس بخونم در خوندن حق منه قلندر میگه باشه میخوای درس بخونی معلم میگیرم واست بیاد تو خونه بهت درس یاد بده اما عایشه میگه نه من میخوام فرم بپوشم برم سر کلاس منو ببری بازم میام! آسیه تایید میکنه و میگه آره منم کاری نکردم همش منو مسخره کردن میگفتن پیری! سپس پیشش میره و میگه من پیرم؟ قلندر میگه معلومه که هستی داری مادربزرگ میشی میفهمی؟ سپس بهشون میگه یکبار دیگه بیاین اینجا من دیگه مداخله نمیکنم رفتین بازداشتگاه سراغ من نیاین! و از اونجا میرن……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

نوشته خلاصه داستان قسمت ۱۶۷ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس اولین بار در بلاگ جدول یاب. پدیدار شد.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 329 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 0:48