قصه تصویری پرتو امید قسمت دوم

ساخت وبلاگ
4.5/5 - (11 امتیاز)

برای شنیدن قصه اندکی صبر کنید و بعد از بارگذاری پلیر روی دکمه پلی کلیک کنید

افزودن به علاقه مندی ها
تبلیغات
تبلیغات

همه کسانی که تو اون اتاق بودند، تعجب کردند.
لیندا: چی؟ حماقت نکن!
سنت ورم وود: آره، منم همین رو به مامانت گفتم.
هوپ: مامان … همیشه یادم دادی که شجاع وجسور باشم و هرکاری برای نجات طبیعت بکنم. چطور که حالا وقتشه شجاع باشم تو نمیذاری برم آخه!
لیندا جوابی نداشت، برای همین ساکت شد. سنت ورم وود همینطور که نقشه ای از جیبش در میاورد، سرش رو نوازش کرد.
سنت ورم وود: تو واقعا شجاعی، عین مادرت. اگه واقعا میخوای بری، این دستت باشه.
هوپ : این چیه؟
سنت ورم وود: این نقشه جادوییه. تمام مسیرها رو تا درخت زندگی نشونت میده. وقتی که تو راه هستی، بهت نشون میده که جزیره آیس کاپ چقدر زیر آبه. این نقشه تورو آگاه، آماده و مصمم نگه میداره.
هوپ: خیلی ازتون ممنونم.
سنت ورم وود: قابلی نداره. یادت باشه به هیچ قیمتی نباید گمش کنی، چون اگه گمش کنی نمی تونی راه برگشت به آیس کاپ رو پیدا کنی.
لیندا: عزیزم… تو مجبور نیستی بری.
هوپ: مجبورم مامان… مجبورم. لطفا وقتی نیستم مراقب زولکی باش. قول میدم زود برگردم.
لیندا: ولی عشق من … مجبور نیستی الان راه بیفتی. میتونی فردا صبح بری.
هوپ: وقتی زیادی نداریم مامان،باید الان برم.
هوپ مادرش رو بغل کرد و خداحافظی کرد. سنت ورم وود یه چتر جادویی بهش داد. خانم چری هم کیسه ای پر از میوه بهش داد. وقتی هوپ به ساحل اقیانوس رسید، با سنت ورم وود خداحافظی کرد و سفرش رو شروع کرد. هوپ و قایق کوچکش، در برابر باد و موج های سنگین دوام آوردن و آروم آروم به مقصد نزدیک شدند. همینطور که گردباد به این طرف و اون طرف میبردش، برای زندگی جنگید و از گرداب های بزرگ هم عبور کرد تا جزیره درخت زندگی رو به چشم دید.
هوپ: بالاخره رسیدم!


همینطور که به جزیره نزدیک میشد طوفان بزرگی اومد. هوپ هرچقدر تلاش کرد نتونست بیشتر دوام بیاره و با جریان آب رفت. وقتی طفلکی هوپ چشماشو باز کرد، متوجه شد تو جزیره درخت زندگیه. تصویر درخت، وجودشو پر از امید کرد ولی رسیدن به اونجا آسون نبود! به نقشه جادویی نگاه کرد و دید شهر کوچک آیس کاپ تقریبا تا نصف زیر آب رفته و از طرف دیگه گرمای جهانی، کلاهک های یخی رو نابود میکرد و با موج گرما ذوبشون میکرد و سطح آب دریا رو بالاتر میبرد.
هوپ: وای نه! باید عجله کنم. آیس کاپ فرصت زیادی نداره.
هوپ، مطمعن راه افتاد به سمت درخت. باد سرد و سوزناک از هر سمت میومد ولی هوپ متوقف نشد.
هوپ: من تسلیم نمیشم. همه روم حساب میکنن.
همینطور رفت و رفت تا باد سرد شد و تکه های یخ روی بدنش نشست. یخ ها کم کم کل بدنش رو پوشوندن و هوپ داشت یخ میزد. هوپ که ترسیده بود، با نگرانی دنبال چیزی گشت که به دردش بخوره و دستش به چتر جادویی خورد که سنت ورم وود بهش داده بود. چتر رو بیرون آورد و قبل از اینکه کاملا یخ بزنه موفق شد دکمه اش رو فشار بده. چتر فورا باز شد و موجی از گرما یخ رو از بدنش پاک کرد و هوپ گرمش شد. به آسمون نگاه کرد و گفت؛
هوپ: ممنونم سنت ورم وود.
هوپ چتر رو توی دستش مثل سپری توی باد سرد گرفت و راهش رو ادامه داد تا به درخت زندگی رسید. درخت باستانی فوق العاده بود و سرمای اطراف، تاثیری روش نداشت. حسابی سبز و باشکوه و زنده بود. به درخت نزدیک شد و گفت؛
هوپ: درخت باستانی … بهم جواب بده. اومدم ازت برای شکست دادن هیولای بدجنس جهانی کمک بگیرم. همون که بهش میگن گرمای جهانی.
درخت زندگی: کی منو از خواب عمیقم بیدار کرد؟ تو کی هستی دختر که تونستی از طوفان وسرما بگذری و بیای اینجا؟
هوپ: من هوپ هستم از آیس کاپ. اومدم ازت کمک بخوام. لطفا ما رو از گرما نجات بده.
درخت زندگی: میتونم کمکت کنم ولی عوضش ازت یه چیزی میخوام. این چیه که اینجور محکم بین دستات نگهش داشتی؟
هوپ: این؟ این نقشه ای که باید باهاش برم خونه. بدون این گم میشم.
درخت زندگی: من نقشه رو میخوام. نقشه رو بده به من تا هیولای بدجنس رو نابودش کنم.
هوپ: باشه. بیا …
درخت زندگی: چی؟ برای برگشت بهش احتیاج نداری؟
هوپ: چرا دارم! ولی اگه ندمش به تو دیگه خونه ای ندارم که بهش برگردم. خب پس بیا .
درخت زندگی: منو متعجب کردی دختر! سرما و طوفان موانع کوچکی هستند ولی همه تو این امتحان رد میشن. همین جا به دارایی های ناقابلشون میچسبن ولی تو راحت و بی معطلی تحویلشون دادی. آره … کمکت می کنم.
درخت زندگی با این حرف چشم هاشو بست. برگ ها خش خش کردن و باد ملایمی وزید و درخت به بچه هاش تو تمام دنیا وصل شد و زندگی رو بهشون برگردوند. نهال ها درخت شدند و درخت های پژمرده دوباره زنده شدند. گازهای گلخانه ای با دیدن دوستان عزیزشون به استقبالشون رفتند و آسمون رو ترک کردند. تو اون لحظه انرژی گرمای جهانی کم شد و دمای تمام دنیا به حالت عادی برگشت. هیولا به خواب عمیقی رفت و تبدیل به تکه سنگی تو طبیعت شد. دنیا به سرعت آروم گرفت و همه جا سبز و زیبا شد.
درخت زندگی: دیگه لازم نیست از چیزی بترسی دخترم. حالا میتونی راحت برگردی به خونه ات. بیا این برات لازم میشه.
درخت زندگی با این حرف، نقشه رو به هوپ پس داد. هوپ فوق العاده خوشحال شد.
هوپ: وای … ممنونم مادربزرگ عزیزم. تو واقعا موجود فوق العاده ای هستی. هرجایی که برم همیشه به بچه هات کمک می کنم.
درخت زندگی: ممنونم دخترم. کاش همه دقیقا مثل تو فکر میکردن. لطفا قول بده به همه مردم دنیا آگاهی بدی که به خوبی از طبیعت مراقبت کنند.
هوپ: قول میدم …
هوپ و درخت زندگی برای هم آرزوی خوشبختی کردن. هوپ نقشه جادویشو نگاه کرد و دید آیس کاپ داره از آب میاد بیرون. با خوشحالی سفرش به خونه رو شروع کرد. وقتی هوپ به آیس کاپ رسید، همه چیز خوب و عادی بود. هوپ خوشحال شد و مردمم با آغوش باز ازش استقبال کردند. هوپ فورا رفت سراغ مادرش.
هوپ: مامان اینجایی؟ خیلی ترسیده بودم!
لیندا: دخترم! خیلی خوشحالم که تونستم دوباره بغلت کنم. واقعا نجاتمون دادی.
سنت ورم وود: واقعا دختر قوی و شجاعی داری لیندا.
خانم چری: دخترت واقعا به خودت رفته.
دهدار: مطمئن نیستم خیلی هم چیز خوبی باشه.
همه خندیدند.هوپ از اینکه همه شاد و خوشحال بودند، راضی بود. آخر شب که لیندا هوپ رو برد بخوابونه، اون گفت؛
هوپ: مامان دوست دارم از آیس کاپ برم.
لیندا: چرا دخترم؟ تو که تازه برگشتی؟
هوپ: نمیخوام گرمای جهانی دوباره بیدار شه. باید دور دنیا سفر کنم و پیام درخت زندگی رو به گوش همه برسونم.
لیندا: پیامش چیه؟
هوپ : محافظت از فرزندانش؛ درخت ها. تنها راه اینکه گرمای جهانی دوباره بیدار نشه اینه که درخت های بیشتری کاشته بشه و دیگه قطع نشن. شهرها باید سوخت های فسیلی رو بذارن کنار و از دوستامون برای سوخت استفاده کنند. از انرژی خورشید، بادهای شدید و آب های آزاد. البته به اندازه، تا استفاده از مواد شیمیایی کم بشه. اگه موفق بشیم، دیگه هیچ وقت دنیا دوباره گرم نمیشه.
لیندا: میخوای همه این کارها رو تنهایی انجام بدی؟
هوپ: مارش، تام، کردل ،جانی و لینزی هم میخوان باهام بیان تا با هم انجامش بدیم مامان جون.
لیندا: تو واقعا بهترینی! برات تو سفر آرزوی موفقیت می کنم ولی چرا امشب دختر کوچولوی خودم نمیشی و تو بغل مامانت نمیخوابی؟
هوپ: حتما … من همیشه دختر کوچولوت هستم.
مادر و دختر با این حرفا راحت خوابیدن و به قلب هم آرامش دادن. فردا صبح زود فرشته های طلایی خورشید به زمین اومدن. گازهای گلخانه ای اونا رو بغل کردن و همه چیز همونطور شد که قبلا بود. هوپ با شجاعت و نیت نجات طبیعت سهم خودش رو انجام داد و ثابت کرد همه ما با انجام سهم خودمون باید برای نجات زمین تلاش کنیم.

تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس...
ما را در سایت تبریک سال ۱۴۰۰ + اس ام اس، متن و عکس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد جواد عظیم بازدید : 252 تاريخ : سه شنبه 21 تير 1401 ساعت: 12:59